s2part9

122 46 26
                                    

سلام^^
راستش قرار نبود تا یه هفته دیگه اپ کنم ولی گفتم بزار یه شرینی به عنوان تولدم بهتون بدم

امیدوارم هر جا که هستید خوب باشید 💜🖤

ووت؟

■□■□■□■□■□■□□■□■□■□■□□■□■□□■□□■■

-بانو مهمانتون داخل هستند

زن سری تکون داد . دست هاش یخ کرده اما توجهی نکرد نفس عمیقی کشید و دستگیره ی در رو گرفت و در رو باز کرد و پشت سرش دوتا از بادیگارد هاش هم وارد شدند .

نگاه به زن جوون و زیبای رو به روش انداخت و پوزخند زد . زن با نگاه سرد و برزخی اش بهش نگاهی انداخت

-عجیبه اینجایی

-درسته باورم نمیشه اینجا باشم ... شوهرت کجاست

جلو اومد رو روبه روی زن روی یکی از کاناپه ها نشست

-عجیبه سراغش رو میگیری

-از اینجا بودنم که عجیب تر نیست

-درسته ... فکر نمیکردم که دیگه ببینمت

-خودمم همین فکر رو میکردم

یکی از پاهاش رو روی اون یکی انداخت

-درسته به هر حال من و اون شوهرم مقصریم

-پشیمون به نظر نمیای

-اصلا

-درسته ... عوضی تر از این حرفهایی

-حرف بزن کریستال... چرا دارم اینجا میبینمت ؟

- حواست باشه داری با کی حرف میزنی

-خوب میدونم بانو

-میدونی ... از عواقبش هم با خبری اما همچنان مغروری

پوزخند سرد و خشکی زد و با نگاه تهی به چشم های ملکه خیره شد

-من تاوان پس دادم
"نوبت توئه این دفعه "

-اما درس نگرفتی

-با اینکه پاشدی اومدی اینجا اما مدام حرفت رو میپیچونی

-تو یه مغرور باهوشی ... دنبال یه پسریم به اسم شیائو جان ... باید دست تو باشه

-جالبه ... من به ادمای کار بلدم رو مامور کرده بودم که هیچ مدرکی به جا نذارن ...

-درسته مدرکی نبود اما جالبه ... تو اصلا انکار نکردی

-تو تا اینجا اومدی ... پس شکی نداشتی ... انکار کردن فایده ای نداشت

-کجاست ؟

-داره ازش پذیرایی میشه ...

با نگاه سرد تر و جدی تری نگاهی به سر تا پای زن انداخت

-میخوام ببینمش

-اگه بگم نه چی ؟

-فایده ی گفتنش چیه ؟ میتونم کل اینجا رو نابود کنم ...

IN THE EARTH , HELL AND HEAVEN( yizhan, bjyx)Where stories live. Discover now