s2part15

168 38 44
                                    

صدای دریا ، کرم های شبتاب ابی رنگ ، نسیم خنک و یک همنشین عالی . اگر اینها رو در زمان دیگری داشت الان احساس خوشبختی بیشتر داشت حتی فکر میکرد که خوشبخت ترین در هر دو دنیا است. اما حالا نمیدانست که باید بخاطر خوشحال بودن در این شرایط عذاب وجدان داشته باشد یا نه ؟ همه چیز خیلی سریع پیش رفته بود و حتی نتوانسته بود که درک کند در چه وضعیتی گرفتار شده است . بعد از چندین سال شیطانی که برای 2 سال با او زندگی میکرد رو پیدا کرده بود . جوری رفتار میکرد که انگار نمیخواهد چیزی از اخرین باری که چندین سال پیش هم دیگر رو ملاقات کردند حرفی بزند . بعد از بیش از 20 سال فهمیده بود که او نیز خانواده ای داشته ، حالا که داشت فکر میکرد ایا او اصلا 26 سال سن دارد ؟  فهمیده بود که او ولیعهد بهشت است . بهشت ؟ این کلمه در زندگی فانی ها متفاوت بود و اینجا بهشت و جهنم یک شکل بود . شیطان و فرشته ها یکسان بودند ... 

هر دو در سکوت در حال فکر کردن به چیز هایی بودند که فکرشان رو مشغول کرده بود . ییبو بالاخره توانست سکوت بینشان رو بشکند : همه چیز از یه پیش گویی شروع شد . حدود 20 هزار سال پیش وقتی که امثال ما تونسته بودند که نیروی درونشون رو به جریان بندازند و یکی یکی چاکرا های وجودشون رو باز کنند دنیایی دیگه برای خودشون ساختند و این دنیا یعنی بهشت و جهنم و اونچه که بینشه توسط یه استاد ساخته شد . اون نیروی عظیمی داشت و تونسته بود 6 تا از چاکرا های بدنش رو باز کنه و این یعنی خیلی از همه ی ماها قدرتمند تر بود . دنیایی که بی نقص بود و همه توش خوشحال بودند اما یه مشکلی وجود داشت این جهان میگه که برای ثباتش باید خوبی و بدی یکسان باشه و همین باعث میشد که هرچی دنیای جاودانه ها بی نقص تر باشه مشکلات بزرگ تری ساخته بشه . اوایل کسی متوجه این تغییرات نمیشد یا حداقلش این بود کسی بهش توجه نمیکرد اما هرچی میگذشت مشکلات بیشتر پیش میومد به طوری که نمیشد اونها رو دست کم گرفت . اوایل اتفاقاتی مثل دزدی های کوچیک ، به هم زدن نظم شهر ها و گم شدن بچه ها و پیدا شدنش در حالی که زخمی بودند می افتاد بعد از یه مدتی کم کم تبدیل شد به فاجعه های بزرگ تر مثل اتش سوزی های بزرگ توی شهر ها و جنگل ها ، کشتار دسته جمعی توی روز روشن و گم شدن نیمی از شهر و پیدا نشدنش . موجوداتی ظاهر میشدند که ما هیچ اگاهی در مورد وجودشون نداشتیم و اصلا تا به حال اونها رو ندیده بودیم . اون استاد با استفاده از نیمی از نیروش فضای با صفا و سرسبز بین دو دنیا رو تبدیل کرد به زندانی برای این موجودات و اونها رو اونجا زندانی کرد . بعد از اون پیشرفت های جاودانه ها هر روز بیشتر مید سرزمین ها غنی بود و از همه مهم تر هیچ کس زیاده خواه نبود و هر کس سهمش رو برای پیشرفت انجام میداد . بخاطر متفاوت بودن نواحی بهشت و جهنم یکسری تغییرات در ظاهرشون ایجاد شد که اصلا اهمیت نداشت. مردم این شهر ها با هم تبادل کامل داشتند .استاد بزرگی که این فضا رو خلق کرده بود لقب استاد بزرگ رو گرفته بود با این حال هیچ کس از هویت اصلیش با خبر نبوده و نیست . اون برای پیشرفت و اجرای عدالت به طور یکسان برای همه، حاکمان رو انتخاب کرد اما قانون اصلی انتخاب پادشاه و ملکه ی اینده این بود که خونشون باید خالص باشه و با ازدواج درون خانواده صورت میگرفت اما همیشه باید یکی فرشته و دیگری شیطان میبود.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 12, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

IN THE EARTH , HELL AND HEAVEN( yizhan, bjyx)Where stories live. Discover now