part8

396 83 17
                                    

ایده مست کردن با کای توی یه دکه کوچیک سوجو
فروشی سر خیابون که یه پیرزن صاحبش بود با اختلاف بدترین کار دنیا بود.

چون اون وقتی مست میشد از همه چی حرف میزد و اون لحظه حتی بطری سوجو هم از دیدش یه موجود زنده بود... و اون دائما خودشو تکون میداد جوریکه میزو میلرزوند.

ولی خب حداقل وضع اون از سوبینیکه وقتی مست
میشه حس بینایی و شنواییشو کاملا از دست میده و
صبحش هیچی یادش نمیمونه بهتر بود!

سوبین سرشو از روی میز برداشتو به کای که داشت
با خرس اویزون از جاسوییچیش حرف میزد نگاه کرد.

+کایاااا!

سوبین خیلی کشدار گفتو بعد سرشو روی میز گذاشت.

کای جوریکه سوبین مزاحم یه کار خیلی مهم شده
سرشو اورد بالا و بهش نگاه کرد:هیششش!!

سوبین بدون اهمیت دادن حرفش رو زد:

+کایا...من یه چیزی میدونم که به هیچکس نگفتم.

کای که یهو نظرش جلب شد حرف زدن با خرسش رو تموم کردو به چشمای خمارو قرمز سوبین زل زد:چیو؟

سوبین سرشو به چپو راست تکون داد:نه!هیچکس نباید بفهمه این خیلی رازه!

سوبین اخر حرفشو کاملا اروم گفت.

کای اخمی کردو سمت سوبین خم شد:بینی...توهمه
چیو به من میگفتی!

سوبین سرشو از روی میز برداشت و کمی لباشو اویزون کرد:هیونگ... اگه بگم دعوام میکنی.

کای سریع اخمشو باز کردو خیلی جدی به چشمای
سوبین نگاه کردو دستاشو به علامت منفی تکون داد:نه بینی من اصلا باهات دعوا نمیکنم به من بگو.

سوبین که حس میکرد عجیب خوابش میاد سرشو دوباره روی میز گذاشتو نگاه چشمای خمارشو به کای داد:قول میدی؟

کای دستشو روی قلبش گذاشت:قول میدم.

سوبین چشماشو بستو قبل اینکه به خواب بره رازشو به هیونگش گفت:هیونگ...من از رییسم خیلی خوشم میاد.

و کای بعد از مست کردن مثل سوبین نیست که چیزیو یادش بره.

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

معمولا جشناییکه برای موفقیتای شرکت گرفته میشد
بقدری عالی بودن که همه دلشون میخواست توش باشن.

ولی خب اونهمه ادم رو نمیشد دعوت کرد پس کسانیکه توی پروژه Star نقشی داشتن دعوت شدن که کار دعتشون رو سوبین انجام داد.

قرا بود جشن توی بار بزرگ یسونگ بهترین دوست یونجون برگذار بشه چون برای این جشن بهترین جا بود:مشروب و رقصو غذا و همه چیز دراختیار بود و ازونجا که خیلیا بد مست میکردن میتونستن شبو توی اتاقای مخصوص بار بمونن.

"i need your love🖤"Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu