part 36🥴

2.4K 403 81
                                    

ریدر های عزیزم لطفا انگشتای قشنگتون رو بکوبید رو
اون ستاره و کامنت هم فراموش نشه
مرسی😘

بچه ها یه بوک معرفی فیک های کوکمین
پابلیش کردم اگر دوست دارین بهش سر بزنین
.
.
.

(+ جیمین
× جونگکوک
$ مادر جونگکوک ( جی هیون )
٪ پدر جونگکوک ( جانگسوک )
& مادر جیمین ( یونگ ئه )
£ پدر جیمین ( جونگ هیون )
÷ لیسا
= یونا
€ هیون بین
^ شین هه
# مینهو
* یو جونگ
~ لیجانگ )

________________________________________

_ با منید؟

جیمین نفس زنان از دویدن زیاد سرشو به
علامت تایید تکون داد..
سونگهیون خودشو جمع کرد و راست ایستاد

+ من.. من میخاستم اینو به دست
فرمانده جئون برسونید.. بگید پارک جیمین اینو
فرستاده

ظرف غذا رو به سمت سونگهیون دراز کرد..
سونگهیون با خودش حدس زد که
این امگا هم حتما یکی از دلباختگان فرمانده جئون
باشه و اینطور میخواد توجهشو جلب کنه

_ ببخشید ولی
فرمانده جئون این چیزارو قبول نمیکنه و
همه رو میندازه دور..
راستش سختِ توجهشو جلب کرد

جیمین خندید: من نامزدشم

_ بازم قبول نمی.... چیییییییی؟؟؟!!!

یه دادی زد که جیمین یه دفعه هول کرد و
به دور و برش نگا کرد .. خداروشکر میکرد که اون
دور و اطراف هیچ کسی نبود

+ چرا داد میزنی حالا؟

سونگهیون به دهن باز به جیمین
اشاره کرد: تو نامزد فرمانده جئون جونگکوک هستی؟!

+ اره

_ فرمانده جئون جونگکوک؟!

+ اره دیگه چرا انقدر میپرسی؟

_ لعنت.. چرا لیجانگ چیزی بهم نگفت؟..
ببخشید بی ادبم ولی وات دا فاک این چطور ممکنه؟

+ تا این حد عجیب نیست، فک نمیکنی
یکم داری اغراق میکنی؟..
به هرحال ولش کن، لطفا از طرف من اینو به فرمانده‌ات برسون

ظرف در بسته رو تو بغل سونگهیون گذاشت..
سونگهیون هم سریعا اونو
تو دستش گرفت

_ یعنی میخواین من بشم پیامرسان !
میدونین که هرماه میتونین براشون نامه بفرستین

جیمین با شیطنت اهانی گفت و دستش رو
دراز کرد تا ظرف رو پس بگیره

+ متاسفانه من نمیتونم تا آخر ماه صبر کنم..میدونین اگر فرمانده بفهمه درخاست
نامزدشو رد کردین و شیرینی های مورد علاقش
به دستش نرسیده چقدر عصبانی میشه؟..
حیف شد حالا که نمیبرین
میدم یکی دیگه اینکارو بکنه

الفای عاشقWhere stories live. Discover now