آخرین توت فرنگی رو روی کیک گذاشت و صاف ایستاد،نفس عمیقی کشید و لبخند کوچیکی رو لباش نقش بست.
سفارش دو کیک برای شرکت معروف golden dream داشت و باید تا ساعت دو بعدازظهر خودش شخصا کیک هارو تحویل میداد،چون همون ساعت سفارش دیگه داشت که پیک مغازه اش میبرد تحویل میداد پس این سفارش رو خودش باید میرسوند.گلدن دریم،شرکت بزرگی بود که تقریبا مغازه اش هم نزدیک به اون شرکت بود،هیچوقت فکرش و نمیکرد قراره یه روز پاش و اونجا بذاره یا حداقل سفارشی از اونجا داشته باشه برای همین خیلی مضطرب بود.
ساعت یک و ربع رو نشون میداد و همین الانشم کلی استرس داشت پس سعی کرد به ظاهرش رسیدگی کنه دستی به موهای فر و بلوندش کشید،پوست لباش زخم شده بود بس که اونا رو به دندون کشیده بود،لیسی آرومی به لباش زد و برق لبش رو به لباش کشید و لباسش و با یه هودی آجری رنگ عوض کرد.
کیکی که نسبتا کوچیکتر بود رو تو دست راستش نگه داشت و کیک بزرگتر رو تو جعبه گذاشت و از مغازه اومد بیرون،ریموت در رو زد تا کرکره ها پایین بیان،سوار ماشینش شد و به سمت شرکت راه افتاد.
---
"این مسخره بازیا دیگه چیه نمیفهمم تو همون خونه لعنتیتونم میتونستی سورپرایزش کنی!"
جونگکوک با اخمش گفت و از پشت میز بلند شد،یونگی با اخمش چشم غره ای بهش رفت و گفت:
"گفتم که...اگه تو خونه تدارک ببینم میفهمه پس سورپرایز نمیشه،تازه امروز شرکت خلوت بنظر میرسه و همین الانشم کارمندا رفتن پس یکساعت لشتو بشینی اینجا به جایی برنمیخوره!"
هوسوک و جین باهم وارد اتاق شدن،جین یکی از بادکنک های صورتی رو به جونگکوک داد و گفت:
"سریع باش بادش کن وقت نداریم!"
جونگکوک با انزجار به بادکنک خیره شد و گفت:
"آخه صورتی؟ من از این رنگ متنفرم!"
هوسوک چشم غره ای به جونگکوک رفت و گفت:
"الان به جین هیونگ توهین کردی!"
جونگکوک نیم نگاهی به جین که با اخم و دست به کمر بهش زل زده بود،انداخت و گفت:
"اوپس،اوکی حواسم نبود"
لحظه ای بعد جین با شک پرسید:
"یونگ،جیمین کجاست؟"
یونگی نگاهی به ساعت مچیش انداخت و گفت:
"با نامجون رفتن غذا بگیرن برای همین از فرصت استفاده کردم!"
جونگکوک با اخمش گفت:
"پس برنامه ریزی شده بود!"
جین پس سری ای به جونگکوک زد و گفت:
"انقد عبوس نباش!"
جونگکوک با اخم گردنش و مالید،هوسوک فشفشه هارو برداشت و گفت:
YOU ARE READING
𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐓𝐫𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞|✔︎
FanfictionSweet trouble~ دردسر شیرین~ ఌ︎༄ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆-𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆-𝒔𝒎𝒖𝒕 تهیونگ فقط میخواست سفارش کیکش و ببره تو ساختمون شرکت معروف(golden dream)اما اشتباهی به شخصی برخورد میکنه و از قضا اون شخص رئیس اون...