از آسانسور پیاده شد،وارد پارکینگ شد.
جز ماشین خودش ماشین دیگه ای تو پارکینگ نبود،سوار ماشینش شد و راه افتاد،با دیدن باز بودن مغازه تهیونگ ماشین رو گوشه ای پارک کرد و پیاده شد.وارد مغازه شد و با دیدن دختر صندوق دار پشت پیشخوان،لبخندی زد و گفت:
"سلام،حالت چطوره؟"
دخترک لبخند پهنی زد و تعظیمی کرد و گفت:
"سلام آقای جئون،خوش اومدید،متشکرم"
جونگکوک نگاهی به دور و اطرافش انداخت و خواست لب باز کنه تا از دختر سوالی بپرسه که صدای تهیونگ رو شنید:
"مین سو میتونی بری بقیه کارهارو خودم انجام میدم"
دختر به سمت آشپزخونه رفت و از تهیونگ تشکری کرد و با برداشتن وسایلش از مغازه خارج شد،جونگکوک پیشخوان رو دور زد و دم در آشپزخونه ایستاد و مشغول نگاه کردن تهیونگ شد.
تهیونگ مشغول شستن دست هاش بود و بعد از اون پیشبندش رو درآورد و آه خسته ای کشید،سرش رو بالا آورد و با دیدن جونگکوک از جا پرید.
"کوک؟اینجا چیکار میکنی؟"
جونگکوک با لبخندش گفت:
"خسته نباشی بیبی"
تهیونگ آهی کشید و گفت:
"توهم خسته نباشی دردسر"
"یااا من دردسرم؟"
جونگکوک گفت و نزدیک تهیونگ شد،تهیونگ خندید و سر تکون داد و با صدای آرومش گفت:
"آره،وایسادی منو بترسونی!"
جونگکوک نوچی کرد و سرش رو به طرفین تکون داد و نزدیکتر شد،بوسه عمیق و آرومی روی گونه تهیونگ گذاشت و آروم بینیش رو روی خط فک پسر کشید و زمزمه کرد:
"دیروقته چرا هنوز موندی؟"
تهیونگ دستاش و دور گردن جونگکوک حلقه کرد و گفت:
"امروز خیلی مشتری داشتم برای همین خیلی طول کشید"
جونگکوک دستاشو دور کمر پسر حلقه کرد و اون و به خودش چسبوند،سرش رو تو گردن پسر فرو برد عطر خوشبوش که با بوی خامه تازه مخلوط شده بود رو نفس کشید.
بوسه آرومی روی گردن تهیونگ گذاشت و گفت:
"بیا بریم شام بخوریم بیبی"
تهیونگ که چشماش رو بسته بود و داشت از مکان امنش لذت میبرد با صدای جونگکوک چشماش رو باز کرد و با خستگی گفت:
"میریم خونه؟"
"نه لاو،میریم رستوران یکم حال و هوامون عوض شه این مدت خیلی سرمون شلوغه"
تهیونگ لبخند پهن و پرذوقی زد و گفت:
"باشه پس بذار لباس هامو عوض کنم"
ESTÁS LEYENDO
𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐓𝐫𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞|✔︎
FanficSweet trouble~ دردسر شیرین~ ఌ︎༄ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆-𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆-𝒔𝒎𝒖𝒕 تهیونگ فقط میخواست سفارش کیکش و ببره تو ساختمون شرکت معروف(golden dream)اما اشتباهی به شخصی برخورد میکنه و از قضا اون شخص رئیس اون...