⛓️ℙ𝕒𝕣𝕥 5🍰

3.2K 464 84
                                    

حدود چهار روزی از سرماخوردگی جونگ‌کوک می‌گذشت و تهیونگ تو این مدت دوباری به جونگ‌کوک پیام داده بود و جویای حالش شده بود،جونگ‌کوک هم تو خونه مونده بود و به کارهاش رسیدگی میکرد اما به محض یکم روبراه شدنش دوباره به کمپانیش رفته بود و غرغرهای جیمین و هوسوک رو که مبنا براین بود که باید بیشتر خونه میموند و استراحت میکرد رو نادیده گرفت.

چیزی که فکرش و مشغول کرده بود،تهیونگ بود.اون قرارداد مسخره یکماهه که گفته بود باید سفارش هاش رو بیاره دیگه تموم شده بود و نمیدونست چطور باید برای پیشرفت رابطه‌اشون قدم برداره.

شاید باید به جایی دعوتش میکرد تا بیشتر باهم وقت بگذرونن،جایی مثل رستوران،کافه،مرکز خرید یا شاید هم خونه اش...
جونگ‌کوک تاحالا به طور جدی ای قرار نذاشته بود چون فکر میکرد هنوز شخص مورد علاقه‌اش یا تایپش رو پیدا نکرده و معمولا به وان نایت یا قرار های کوتاه مدت بسنده میکرد.

اما تهیونگ...اون پسر به طرز عجیبی کنجکاوش میکرد و شخصیت تخسش برای جونگ‌کوک جالب بود،دوست داشت بیشتر باهاش سروکله بزنه.

صدای تقه در اون و به خودش آورد و گفت:

"بفرمایید"

صدای باز شدن در اتاق رو شنید ولی جونگ‌کوک خم شده بود تا دو پوشه ای که رو زمین افتاده بود رو برداره همینطور گفت:

"هیونگ اگه اومدی واسه مهمونی غر بزنی مستقیم برو بیرون!"

"مهمونی؟"

صدای آشنا و مخملی ای رو شنید و با بهت سرش و بالا آورد و با دیدن تهیونگ متعجب پلکی زد و گفت:

"کله فرفری؟"

تهیونگ چینی به بینیش داد و گفت:

"من که موهام فر نیست همش بهم میگی کله فرفری"

جونگ‌کوک تکخندی کرد و گفت:

"ولی اکثرا موهات مجعده و خیلی کیوتی پس همون کله فرفریِ من که میگم درسته!"

تهیونگ آهی کشید و باشه آرومی گفت،جونگ‌کوک یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

"اینجا چیکار میکنی؟مشکلی پیش اومده؟"

تهیونگ با بهت پلکی زد و گفت:

"تو گفتی بیام پیشت!"

جونگ‌کوک با چشمای گرد شده اش گفت:

"من؟من کی گفتم؟من دوروزه ازت خبری ندارم و تازه الان دیدمت اونوقت چجوری من گفتم بیا اینجا؟"

تهیونگ اخمی کرد و گفت:

"پیامت هست،بهم گفتی بیا اینجا میخوام ببینمت و یه‌چیزی میخوام بهت بگم!"

"وات‌د‌فاک؟"

جونگ‌کوک با اخم گوشیش رو برداشت و قسمت تکست هاش رو باز کرد،ابروهاش با تعجب بالا پریدن،حق با تهیونگ بود یه همچین تکستی بهش داده بود ولی خودش نبود.
اون از صبح ازبس درگیر کارهاش بود و پشت هم تماس می‌گرفت که اصلا وقت نداشت تکست هاش و چک کنه یا حتی تکست بده،مست هم که نبود.

𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐓𝐫𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞|✔︎Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin