با گرمایی که پشتش حس میکرد و دستی که دور کمرش حلقه شده بود پلک های دردمندش رو سخت باز کرد.
چندبار پلک زد تا لود بشه،اوکی دقیقا چیشده بود؟
با دیدن بالا تنه لختش شوکه شد و بازویی که زیر سرش بود و دست دیگه ای که دور کمرش حلقه شده بود.
اوکی...دستی که زیر سرش بود پر از تتو بود و بنظر آشنا میرسید...اون دست جونگکوکه؟تهیونگ با استرس بزاق دهنش و قورت داد،الان لخت تو بغل جونگکوک بود و گرمایی که دور تنش احاطه شده بود مشخص بود که جونگکوک هم لخته و از قضا سفت هم بغلش کرده...
یکی توضیح بده چیشده دقیقا...
حرفایی که تو سر تهیونگ میپیچید،با بوسه ای رو موهاش نشست آروم لب گزید،صدای خشدار جونگکوک رو شنید:
"بیدار شدی کله فرفری؟"
"اممم...برگردی کشتمت جئون فاکینگ جونگکوک و بهم بگو اینجا چهخبره!"
جونگکوک آروم خندید و گفت:
"اوه اوه چقد عصبانی ای عزیزم"
بوسه دوباره ای رو موهای تهیونگ گذاشت و گفت:
"تا نگام نکنی که نمیگم چیشد"
"تو رومخ ترین آدمی هستی که تو عمرم دیدم"
جونگکوک تکخندی کرد و گفت:
"خوبه دیگه متفاوت تر از بقیهام پس بیشتر عاشقم میشی"
"کی گفته من عاشقتم؟"
جونگکوک نیشخندی زد و گفت:
"خودت گفتی عزیزم"
تهیونگ با شوک لب گزید و با ضرب به سمت جونگکوک برگشت و گفت:
"من گفتم؟من هفت پشت غلط بکنم که عاشق تو بشم!"
جونگکوک آهی کشید و با لحن ناراحت تصنعی ای گفت:
"دلم و شکستی که بیبی"
تهیونگ اخمی کرد و پتو رو بالا تر کشید و تا گردنش و پوشوند و گفت:
"به چپم"
"خیلی بی ادبی"
"اره هستم که چی؟"
جونگکوک پوزخندی زد و گفت:
"یواش یواش عادت میکنی که باید مودبانه تر برخورد کنی!"
"بیشعوری دیگه دست خودت نیست!"
تهیونگ با اخمش گفت و موهای بلند و موجدارش جلو چشماش و گرفتن،جونگکوک با لبخند بزرگی به تهیونگ خیره شد،دیشب جزو معدود خواب های خوبی بود که تو عمرش داشت و دوست داشت بازم تجربه کنه.
بهرحال از پشت بغل کردن یه موجود بشدت کیوت و جذاب و فرو کردن سر تو گردنش و نفس کشیدن عطر گرم و پوست نرمش...بشدت خواستنیه و جونگکوک کیه که بخواد پسش بزنه؟
ESTÁS LEYENDO
𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐓𝐫𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞|✔︎
FanficSweet trouble~ دردسر شیرین~ ఌ︎༄ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆-𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆-𝒔𝒎𝒖𝒕 تهیونگ فقط میخواست سفارش کیکش و ببره تو ساختمون شرکت معروف(golden dream)اما اشتباهی به شخصی برخورد میکنه و از قضا اون شخص رئیس اون...