مینجی و جونگکوک حسابی باهم گرم گرفته بودن،مینجی یه بند برای جونگکوک حرف میزد و شیرین زبونی میکرد و جونگکوک هم با کمال میل و اشتیاق به اون فسقلی کیوت گوش میداد.
تهیونگ قهوه آماده کرد و از جونگکوک پذیرایی کرد و سه تایی باهم گرم گرفته بودن و درباره آیرون من حرف میزدن،اینطور که تهیونگ فهمید خواهرش هم فن آیرون من بود و اون و جونگکوک خیلی با هیجان درباره این موضوع بحث میکردن و با اشتیاق نظر همدیگه رو میگفتن.
تهیونگ متوجه این شده بود که جونگکوک روحیه فوقالعاده سازگاری با بچه ها داره و این واسه تهیونگ که خودش عاشق بچه بود خیلی اتفاق شیرینی بود.
بعد از یکساعتی گپ زدن صدای در خونه به گوش رسید،خانم و آقای کیم اومده بودن و جونگکوک با دیدنشون تعظیم نود درجه ای کرد.
"اوه،نمیدونستیم قراره مهمون داشته باشیم"
خانم کیم گفت و تهیونگ لبخند کج و معوجی زد و گفت:
"خب...مادر ایشون دوستمه"
"بله،جئون جونگکوک هستم دوست تهیونگ،ببخشید که یهویی مزاحمتون شدم"
آقای کیم لبخند بزرگی زد و گفت:
"ایگو اشکال نداره مرد جوون،خوشحالیم که میبینیمت"
"درسته،خوش اومدی پسرم"
خانم کیم گفت و لحظه ای بعد نگاهش و به تهیونگ داد و گفت:
"از مهمونت پذیرایی کردی؟"
"آره مامانیییی تازه جونگکوکی اوپا شکلات های خوشمزه هم آورد"
خانم کیم با دیدن جعبه شکلات متعجب لبخندی زد و گفت:
"لطف کردی پسرم نیازی به زحمت نبود"
جونگکوک لبخندی زد و تهیونگ پیشدستی کرد و گفت:
"مادر اون پاکت های برای شماست،جونگکوک زحمتش رو کشید"
آقا و خانم کیم همزمان به جونگکوک نگاه کردن و گفتن:
"وای پسر"
آقای کیم خندید و گفت:
"چه کاری بود آخه،از اینکه مهمون به خونمون اومده خوشحالیم دیگه نیازی به اینکارا نبود"
"خواهش میکنم چیز کوچیکیه"
"ته عزیزم میشه یک لحظه بیای؟"
مادرش گفت و تهیونگ به آشپزخونه رفت و مشغول صحبت شدن و آقای کیم و جونگکوک هم مشغول گپ زدن شدن و بیشتر باهم آشنا شدن.
مینجی هم غرق عروسک فیلش بود که جونگکوک براش هدیه گرفته بود.
بعد از دقایق طولانی ای که آقا و خانم کیم با جونگکوک آشنا شدن و فهمیدن آدم متشخص و بزرگی روبروشون نشسته کلی خوشحال شده بودن و باعث افتخارشون شده بود.
BẠN ĐANG ĐỌC
𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐓𝐫𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞|✔︎
FanfictionSweet trouble~ دردسر شیرین~ ఌ︎༄ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆-𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆-𝒔𝒎𝒖𝒕 تهیونگ فقط میخواست سفارش کیکش و ببره تو ساختمون شرکت معروف(golden dream)اما اشتباهی به شخصی برخورد میکنه و از قضا اون شخص رئیس اون...