خب یجورایی برنامه ی فلیکس از خودکشی به کشتن جیسونگ تغییر کرد، چرا؟
چون بالاخره بهش زنگ زد و دلیل محو بودنشو توضیح داد
اما آیا این دلیل بر قبول کردنش میشه؟ خیر
جیسونگ که توسط سانا نوناش اسیر شده بود ، توان هیچ کاری و نداشت بنابراین کل روزش در خدمت نوناش بود
- خب تو میدونی جونگین کجاست؟
جیسونگ با تعجب از فلیکس سوالی پرسید
- نه ، مگه هنوز نیومده خونه؟
- نمیدونم فکر کنم مرده جی
جیسونگ با کف دستش برای هزارمین بار از دست فلیکس تو سر خودش میکوبه، که با به یاد آوردن چیزی سر جاش میپره
- فلیکس..
- نه..خفه
- جز این گزینه چیز دیگه ایی به ذهنت میرسه ؟
- یعنی اون الدنگ واقعا بهش تجاوز کرده؟ خودم میکشمش
- فلیکس چرا چرت میگی
جیسونگ برای لحظه ای شک کرد که فلیکس واقعا عقلی تو جمجش هست یا نه
- پس قضیه چیه؟
جیسونگ آهی میکشه و با گفتن خونه میبینمت ، تماس و قطع میکنه
- باید جراح مغز میشدم تا تو کلش عقل بزارمجونگین با آرامش خوابیده بود ، تا وقتی که وحشتناک ترین خواب عمرش و دید
- بگو من عاشق هیونجینم
- من عاشق..هیونجینم
- اوو ، بگو من دوست پسر هیونجین جذابم
- من دوست پس..هی چه غلطی داری میکنی؟
با وحشت از خواب میپره و رو تخت میشینه
سرش در حد مرگ درد میکرد و اون خوابی که دید..زیادی واقعی میزد
- من چیکار کردم؟
از جاش بلند شد و از اون اتاق سرد بیرون زد
سرش گیج میرفت و هر لحظه ممکن بود پهن زمین بشه. دستشو روی دیوار کنار نگه داشت، باید میفهمید ساعت چنده
اصلا هیونگاش چیکار میکردن؟ چرا جونگین انقد بی کله بود؟ مطمئنا تا الان صحنه ی قتلش توسط فلیکس چیده شده بود
لبشو با دندونش گاز گرفت، اتفاق بدتری نمیتونست بیفته آره اون باید آروم میموند، چیزی برای نگرانی نبود
با چیزی که دید ، فهمید که زندگی تا ته قراره اونو حامله کنه حتی با اینکه دختر نیست
با فهمیدن افکار توی ذهنش ، سرشو تکون میده و خسته به آدمی که رو به روش ایستاده خیره میشه
هیونجین با نیشخند رو اعصابی به جونگین نزدیک میشه و سعی میکنه کمکش کنه که با پس زده شدنش توسط جونگین عقب میره
- بیخیال یانگ ، تو همونی که داشت به من التماس میکرد که کمک میخواد؟
جونگین با چشمای گرد شده به هیونجین خیره شد و خواست به سمتش حمله ور بشه که یادش افتاد سر گیجش داره بدتر میشه
- هوانگ چی زر میزنی ؟ آخ
هیونجین دوباره سعی میکنه به سمت پسر بره، اما این بار با فرود اومدن دستی روی سرش به طور کامل عقب نشینی میکنه
- وای مینهو هیونگ کجایی که ببینی بی هیونجین شدی!! چان هیونگ عزیزم دلم برات تنگ میشه
جونگین بی حوصله چشم غره ایی به دراماتیک بودن هیونجین میره و سعی میکنه از اون آدم که به نظر میرسه همیشه مواد زده دور شه
- میدونم آدم خوبی نیستم ولی این چیه انداختی به من محض رضای فاک فقط ازم دورش کن
هیونجین با شنیدن حرف جونگین سعی میکنه قهقهشو کنترل کنه
بالاخره اونا تو بیمارستان بودن
هیونجین جلو میره و پشت سر جونگین شروع میکنه راه رفتن
جونگین با شنیدن قدم های هیونجین آهی میکشه
- دنبالم نیا لاما
هیونجین ذوق زده جلو میره و سرشو کنار گوش جونگین میبره
- لاما لقب جدیدمه یانگ ؟
با برخورد نفسای گرم پسر تو فاصله ی کم با گوش جونگین ضربان قلبش رو به بالا رفتن میره و خون و به صورت و گوش پسر کوچیک تر پمپاژ میکنه
جونگین نفهمید چیکار کرد ، فقط دستشو بالا آورد و تو صورت هیونجین کوبوند و همین باعث شد هیونجین پهن زمین بشه
- یا..این خیلی ناعادلانس..
همونطور که روی زمین پهن شده بود نالان زمزمه کرد
جونگین با لبخند مفتخری به شاهکارش روی صورت هیونجین خیره شد و سرشو چرخوند
- این روش روت خوب عمل میکنه هوانگ هیونجین شی
و با همون قلب پرجنب و جوش و صورتی قرمز شده ، خیلی سریع از پسری که دلیل این رفتار یهویی بدنش بود ، دور شد
YOU ARE READING
I'm not g!y
Randomخب اگه میخواید به زندگی این سه نفر سفر کنید و نگاهی بکنید ، به قطع یقین باید بگم که به سیرک خوش اومدید روز آپ: هر موقع خدا خواست Main Couple: hyunin Other couples: minsung,chanlix &..? Genre: slice of life/ romance / fun / smut