همه چیز خیلی یهویی شد ، حتی اگه از جیسونگ یکسال بعد هم بپرسید ، باز هم باورش نمیشه که مینهو ، مردی به این سردی به جیسونگ همچین اعتراف صادقانه ای کرده باشه
تعجب برانگیزه مگه نه؟ اما هر کسی داستانی داره که پشت چهرهاش پنهانه
حالا میخواد بی حس باشه یا خندون
از قبل با سانا و فلیکس برنامه ریخته بود ، خیلی وقت بود که میدونست نمیتونه چشم از جیسونگ برداره اما به عنوان ی مرد ۲۸ ساله که داره به ۳۰ سالگی نزدیک میشه ، تو افکارش تصورش از رابطه ی آیندهاش با ی زن عاقل بود ، اما الان اون پسر خیلی یهویی وارد زندگیش شد و تصورات کلیه مینهو از آیندشو دگرگون کرد
به همین راحتی اون رو از خط مستقیم زندگیش منحرف کرد
اوایل نمیخواست قبول کنه ، میخواست رو همون خط مستقیم قدم برداره و ادامه بده ، درست مثل تمام آدمها.
از تفاوت بیزار بود و جیسونگ درست نقطه ی متقابلش.
پر سر و صدا و انرژی ، دعوایی و مودی ، چیزی که مینهو حتی نزدیکش هم نبود
اما چیزی این وسط بود که هر دو درش اشتراک داشتن ، موسیقی
به همین راحتی ، تونست با جیسونگ ارتباط بر قرار کنه
و حالا وقت و فرصتشو داشت تا بفهمه که جیسونگ هم همین حس و داره یا نه؟ چون اصلا مشخص نبود جیسونگ به چی فکر میکنهمنتظر به چشمای گرد شده ی سنجاب مانند جیسونگ خیره موند
پسر هیچی نمی گفت ، فقط تو سکوت به مینهو نگاه میکرد که همین باعث نگرانیه مرد شد
- جیس..
انگشت اشارشو روی لبای مینهو گزاشت و حرفشو قطع کرد
- تو خیلی ظالمی
همین حرف جیسونگ باعث شد که مینهو به یکباره تمام امید و انرژیشو از دست بده اما با شنیدن ادامه ی شنیدن حرفش ..
- آره اینطوری بهم نگاه نکن ، تو همش به من نزدیک میشدی باعث میشدی که حس کنم که از من خوشت میاد اما درست اون لحظه که فکر میکردم الان قراره بهم حرفای خوبی بزنه منو میکوبیدی زمین .. ولی الان با این لحن صادقانهات بهم ثابت شد که توام گیج بودی ، درست مثل من و من .. منم دوست دارم لی مینهو- آم.. جیسونگ کجاس ؟
با برگشتن نگاه سانا و فلیکس همزمان ، جونگین به طور کامل خفه میشه
چان نگاهی به اطراف میکنه و با تعجب ، ادامه ی سوال جونگین رو میگیره
- مینهو کجاس ؟
و همون حرکت قبلی از سمت فلیکس و سانا
اما سوال خوبی بود
جیسونگ و مینهو کجان؟همون لحظه ، مینهو و جیسونگ:
نفهمید چطور فقط ماشین و پارک کرد و ازش پیاده شد
جیسونگ هم از ماشین پیاده شد و به سمت هم رفتن
دستشو زیر لباس پسر برد و به نیپلاش و رسوند و صدای ناله ی پسر رو بلند کرد
اخمی کرد و مچ جیسونگ رو تو دستش گرفت و به سمت خونه کشید
برای ثانیه ای آروم کنار هم وایسادن ، اون هم بخاطر وجود همسایه ی وقت نشناسشون بود
با خروج زن از آسانسور و رسیدنشون به طبقه ی مورد نظر ، دست به کار شدن
جیسونگ دستشو تو موهای قهوه ای تیره رنگ مینهو کرد و با هر بوسه ی خیسی که مینهو روی گردنش میزاشت ، ناله ی خفه ای میکرد
با هر بدبختی بود ، تو اون حالت که جیسونگ رسما روش افتاده بود ، رمز و در و زد و با وارد شدنشون جیسونگ و به سمت دیوار هل داد و دستاشو کنار سرش ستون کرد و شروع به بوسیدن ترقوه ی بیرون زده ی پسر کوچیکتر کرد
- مین..
سرشو بلند کرد و به چشمای خمار پسر نگاه کرد
جیسونگ همین که سنگینیه نگاه مرد و حس کرد با بی حوصلگی چشماش و باز کرد و با آهو به چشمای مینهو زل زد
- اگه ادامه نمیدی برم ؟
مینهو به این همه عجول بودن پسر با تعجب و چاشنی ای از خنده نگاه کرد
سرشو خیلی آروم کنار گوش سرخ شده ی پسر برد و با دو رگه ترین حالتی که از صداش سراغ داشت شروع به حرف زدن کرد
- میدونی هیچ وقت فکر نمیکردم تو این حالتم انقد تخس باشی
با فرود اومدن مشتی روی سینش شروع به خندیدن کرد
- نمیخوای..
خواست دوباره با عصبانیت اعتراض کنه که دست مینهو دوباره زیر لباسش خزید و نیپلاشو لمس کرد
با دوتا انگشتش نیپل جیسونگ و او دستش گرفت و آروم شروع به مالیدنش کرد
- آروم باش جی .. به اون چیزی که میخوای میرسی
و با یکی دستش ، نیپل دیگه ی پسر و رو فشار محکمی داد و همین باعث شد چیزی درون شکم جیسونگ پایین بریزه و پاهای پسر به سست ترین حالت خودش برسه
- امشب چیزی ازم باقی نمیمونه
آروم نالید و خودشو بیشتر به عضو مینهو مالید
- مینهو!!..
YOU ARE READING
I'm not g!y
Randomخب اگه میخواید به زندگی این سه نفر سفر کنید و نگاهی بکنید ، به قطع یقین باید بگم که به سیرک خوش اومدید روز آپ: هر موقع خدا خواست Main Couple: hyunin Other couples: minsung,chanlix &..? Genre: slice of life/ romance / fun / smut