سیزدهم_کیمچی،توت فرنگی و روتختی زرد

416 83 62
                                    

جیمین ظرف بزرگ کیمچی رو که با یه لیبل گنده،اسمش رو روی اون نوشته بود از یخچال بیرون آورد. از اونجایی که تهیونگ عاشق کیمچی بود، پس جیمین مجبور می شد که سهم خودش رو از ظرف کیمچی تهیونگ جدا کنه و توی یک ظرف دیگه بزاره و اسمش روش بنویسه وگرنه هیچی از اون کیمچی نصیبش نمیشد.

به محض باز کردن در ظرف کیمچی، جیمین هینی کشید و دستش رو روی دهنش گذاشت.

باورش نمیشد که تهیونگ این کار رو باهاش انجام داده باشه.

اون تهیونگِ عوضی، رئیس جهنم بود و شیاطین رو درس میداد،بعدش روی صندلی پادشاهیش می نشست و از ظرف کیمچی جیمین می خورد و لذت می برد.

اون بدجنس بود، جیمین ناامیدانه ظرف کیمچی خالی رو توی سینک گذاشت و آه غمگینی کشید همون موقع صدای زنگ در بلند شد.

خب مسلماً تهیونگ پشت در نبود چون اول اینکه، کلید داشت، دوم اینکه، این وقت روز، تهیونگ سر کار بود.

دیشب تهیونگ بهش قول داده بود که براش توت فرنگی های تازه میاره توت فرنگی های تازه ای که  گلخونه ای نبودن.امسال برادر تهیونگ چند تا بوته توت فرنگی وحشی رو مخصوص جیمین توی گلخونه پرورش داده بود و حالا آماده چیده شدن بودن.

جیمین با تعجب به سمت در رفت و توی مغزش به دنبال کسی می گذشت که ممکن بود پشت در باشه از اونجایی که خیلی هم لیست بلند بالایی نبود،جیمین تصمیم گرفت سریعتر در رو باز کنه.

جیمین در رو باز کرد و در کمال تعجب پسری رو دید که پشت بهش ایستاده بود. پسر، خیلی آشنا می زد اما مغز جیمین نمی تونست اون رو به پشت در خونش توجیه کنه ، تا زمانی که اون پسر تصمیم گرفت بچرخه و به جیمین با یه لبخند سلام کنه.

جونگکوک : سلام خوشکله...

جیمین آب دهنش رو قورت داد و با تعجب به جونگکوک نگاهی کرد،سلام؟ سلام؟ سلام خوشکله؟ این دیگه  چی بود...

جونگکوک : چیه توقع نداشتی که اینجا ببینیم، نه؟

جیمین به سختی جواب داد

جیمین : آم خوب راستش، نه اینجا چیکار می کنی؟ چجوری اینجارو پیدا کردی؟

جونگکوک لبخند دیگه ای زد و پاکتی رو که توی دستش بود بالا آورد و به جیمین نشونش داد و اون موقع بود که جیمین متوجه شد یه پاکت دست جونگکوک هست

جونگکوک : اومدم ازت تشکر کنم... میدونی؟ بابت لب های خوشمزه ات

جیمین با دهان باز بهش نگاه کرد باورش نمیشد که جونگکوک همچین حرفی زده باشه منظورش چی بود؟ درباره چی حرف میزد؟ چه اتفاقی داشت میافتاد؟ حضور جونگکوک به اندازه کافی عجیب بود، ولی اون حرفا عجیب ترش نمیکرد؟

جیمین با کنجکاوی به پاکت توی دستش نگاهی کرد

جونگکوک، راضی از واکنشی که دریافت کرده بود لبخند صدا داری زد

به سردی برف (فصل اول) Where stories live. Discover now