جیمین : هیونگ ،این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟
جیهوپ تلو تلو خورد و وارد خونه شد.
هوبی : جیمی... ن... اون مرده... دیگه نیو... مد؟
جیمین گیج و ویج بود چون یهو از خواب پریده بود وقتی صدای زنگ در رو شنیده بود.
جیمین : هیونگ، حالت خوبه؟ چی شده... زیادی دادی بالا؟
جیهوپ از روی دیوار سر خورد و روی دو تا پاهاش نشست
هوبی : چیزی نیست، خوبم؟ اومده؟
جیمین روبه روی جیهوب زانو زد و به صورت هوبی هیونگش دقیق شد
جیمین : آقای مین؟ نه هیونگ، من ندیدم دیگه بیاد
جیهوپ لبخند غمگینی زد و جیمین تحت تاثیر قرار گرفت
هوبی: درسته، چرا باید بیاد... دیگه نمیاد
جیمین : ناراحت نباش هیونگ، باشه؟ دفعه بعد که واسش کوکی بردم، بهش میگم که بازم بیاد، هوم؟
جیهوپ لبخندش رو خورد
هوبی : جیمیییین؟ جیمییییین
اینو با صدای بلند فریاد زد، جیمین از جاش پرید و در اتاق تهیونگ با شدت باز شد.
تهیونگ : چی شده؟ چی شده؟ چیم؟
جیمین با تعجب به سمت تهیونگ چرخید
هوبی : تو فرشته ی نجات هیونگی جیمین
اینو گفت و به سختی بلند شد و جیمین رو در آغوش گرفت.
ورزنش برای جیمین بالا بود و باعث شد به سرعت به سمت عقب قدم برداره.
جیمین هیچ وقت ندیده بود که هوبی هیونگش اینجوری مست کنه
تهیونگ : یااا یاااا... کجاااا میا....
پای جیمین و هوبی توی هم گیر کرد جیمین از پشت با شدت به سینه ی تهیونگ خورد و هوبی و جیمین با هم روی تهیونگ افتادن ،با زمین برخورد کردن.
_______ ***** _____تهیونگ : فکر کنم بالاخره امشب انجامش میدیم استرس دارم, قشنگ مشخصه که...
جیمین : اوکی همون اول که گفتی برات وَکْس بذارم فهمیدم، لازم نبود بگیش. اه تمام تنم درد میکنه، هوبی هیونگ واقعا سنگینه
تهیونگ : پس من چی باید بگم؟ تو و هوبی که با هم سنگین تریت... اوه خدای من، اوناهاشن جیمین... اونجا شونو و جونگکوک اونجا هستن.
جیمین : هوبی هیونگ.. جون... جونگکوک؟ کو؟ کجا؟
تهیونگ چند قدم برداشت و با هیجان از جیمین خواست دنبالش بره، جیمین پوزخندی زد و به باسن قلمبه ش توی شلوارک کوتاهش نگاه کرد که به خاطر راه رفتن با اون حالت خاص ، بالا و پایین میشد.
ESTÁS LEYENDO
به سردی برف (فصل اول)
Fanficکاپل اصلی : کوکمین کاپل های فرعی :سپ و دیگران ژانر: کمدی_رمانتیک_اسمات_تراژدی ________ ***** ________ _ عزیزدلم! =بله ؟ _اشتباهت همین جاست ، اینکه انتظار داری بعد از "عزیزدلم" حرف دیگه ای بشنوی، همه ی قضیه همینه، تو عزیز دل منی. _تو،با همه ی بلاه...