6

379 77 1
                                    

چانگبین با شنیدن صدای هیونجین از کنار فلیکس بلند شد و به سمت هیونجین برگشت.

چانگبین: ااا هیون کی اومدی؟

هیونجین وارد اتاق شد و به سمت کمد گوشه ی اتاق رفت.

هیونجین: بودم، داشتم با تلفن حرف میزدم وقتی اومدی.

چانگبین: اینجا اتاق توئه؟

هیونجین کتی که تنش بود رو دراورد و به چوب لباسی توی کمد اویزون کرد: مشخص نیست؟

چانگبین: ریوجین گفت فلیکس و اینجا بخونم فک کنم نیاز به استراحت داره اگه مشکل داری ببرمش یه اتاق دیگه.

هیونجین پوزخندی زد و در کمد رو بست.

دکمه اول پیراهن سفیدشو باز کرد: من که مشکلی ندارم. ولی اگه تو اذیتی که دوست پسر عزیزت توی اتاق من باشه میتونی ببریش اتاق ریوجین.

چانگبین تا خواست جوابی بهش بده در اتاق باز شد و ریوجین داخل شد: شما اینجا چیکار میکنین؟ مگه فلیکس نخوابیده. بیاین بیرون الان بیدارش میکنین.

هیونجین بدون توجه به چانگبین تنه ای بش زد و به سمت در رفت و از اتاق خارج شد.

ریوجین که متوجه تنش محیط شده بود نگاهی به چانگبین انداخت: بینی مشکلی پیش اومده؟

چانگبین نگاه نگرانی به فلیکس انداخت: نه هیچی بریم بیرون.

چانگبین و ریوجین از اتاق خارج شدن و ریوجین در و اروم بست.

هردو به طبقه ی پایین برگشتن.

هیونجین و جونگین روی مبل نشسته بودند و پی اس فایو بازی میکردن.

چان و سونگمینم روی زمین دراز کشیده بودن و چان در حال نشون دادن عکسای بری بود.

صدای داد و بیداد مینهو و هان هم از توی اشپزخونه به خوبی به گوش میرسید.

ریوجین به سمت اشپزخونه رفت و برای خودش پاپ کرن داخل ظرف ریخت و به سمت مینهو که درحال رول کردن گوشت بود رفت: جون مادرت اشپزخونه رو به اتیش نکشی.

جیسونگ در حالی که لپاش پر از چیپس شده بود با دهن پر گفت: تاحالا کی مینهو اشپزخونه رو اتیش زده این بخواد دومین بارش باشه؟

مینهو به سمتش برگشت و با انگشتای گوشتش به لپش زد: چند بار بت بگم با لپای پر حرف نزن تهش خفه میشی.

ریوجین: اه اه جمع کنین خودتونو بابا. فلیکس میگفت خیلی چندش شدین جدیدا اما من باورم نمیشد.

هان زبونشو براش دراورد و مینهو خندید.

ریوجین از اشپزخونه خارج شد و به سمت بالکن رفت: جیسونگا بیا کارت دارم.

هان: کار دارم.

ریوجین: بیاااااااا میگم عه هه.

هان که فهمید نره ریوجین قراره تیکه تیکش کنه بوسه ای به گونه ی مینهو زد و مشتی چیپس برداشت و از اشپزخونه خارج شد و از قصد از جلوی تلوزیون رد شد تا هیونجین و جونگین و اذیت کنه و همینطورم شد و صدای داد دوتاشون به هوا رفت.

SLIDEWhere stories live. Discover now