part12

62 13 8
                                    

_تو که خود را فراموش کنی، کسی تو را یاد خواهد کرد؟
..........
«۲بار؟»
وقتی که در رو باز کرد جسم سنگین هیونگش روش افتاد و پشت بندش فریاد هیجانیش همینطور که داشت از روی زمین بلند میشد باز هوسوک هیونگش روش افتاد
="کوکو بالاخره برگشته پسر چقدر بزرگ شدییییی"
~"تتو هاشو پسر "
بقیه هم با خنده به حالشون میرفتن داخل
نامجون: جونگ کوک فرانسه بهت ساخته ها
٪"نامجون بهترته خفه شی بچمو به رفت تحریک میکنی هان
جونگ کوک که میدونست دعوای اونا به شوخیه ولی گفت:_"قراره کلا دیگه بمونم مامانمم نمیزاره.
شوگا زود تر گفت: خوبه بیاید یک چیزی بخوریم، گشنمه چیزی تو خونت اصلا هیت.
حرف دومشو وقتی داخل اشپز خونه میشد گفت...
.....
pov, jm:
داشت به پسر کوچیکتر با حسرت نگاه مبکرد تنها کسی که میدونست دلیل رفتن جونگ کوک چیه خودش بود ویبر گوشیش رو حس کرد و برداشتش وارد صفحه چتش با تهیونگ شد
tae: چطوره
jm: اه ته چندبار بگم اره خوبه
tae: میشه ازش عکس بفرستی
jm: ته میدونی که باید بیخیالش بشی

وقتی که پیامش رو فرستاد صدای جونگ کوک روشنید
_"داری با کی حرف میزنی؟
و با حالت سوالی با چشمای بزرگش نگاهش کرد.
="هیچکی همکارم بود.
اهانی گفت. این پا اونا پا کرد و میدونستم چی میخواد بگه="تهیونگ هم خوبه"
سریع اعتراض وارانه گفت:_"چی نه "
="جونگ کوک! "
_"باشه بابا چکار میکنه ازم میپرسه
تک خندی زدم و نشستم رو کاناپه="معلومه خودشو جر داد از اینکه چکار میکنی کجای خوبی و اینا. معکثی کرد و ادامه داد بنظرم تنها خودشم نبود " _"ولم کن بابا"
صدای بقیه بچه ها هم اومد و بحث رو بستیم واسه یک وقت دیگه...

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.
Hot and sweet dream... 👅VKOOK. Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ