پسر کوچیکتری که روی پاهاش نشسته بود رو نگاه میکرد سرشو نزدیک اورد و لباشو مکید و اروم دست های گرمی رو روی کش باکسرش حس کرد و نیشخندی زد و رونای پسر رو مالش میداد و اروم شروع به زمزمه کرد:
+خرگوش خوشگلم چی میخوای...
پسر با بی تابی گفت:
_لمسم کن.
...
تیکه ار داستان. pov, v ساعت 2:35 خیلی بزرگ به پسر بزرگتر نشون میداد وخسته بود یک سکس خیلی طولانی داشت رفت سره یخچال و اب سردی رو سر کشید وبه طرف دختر بیچاره رفت +بیبی گرل هنوز کارمون تموم نشده حق نداری بخوابی دختر بیدار شد و باحالت اغواکندی صداش زد #ددی. وسط پاهای دختر نشست و گفت: +فکر نکنم زیبا تر از پا و رونای تو رو کسی داشته باشه و طرف دختر خم شده که صدای وحشتناک در اون دوتارو اگاه از حضور شخص سوم کرد و بعدش فریاد. _چرا تخت منو گناه الود میکنین بعدش فریاد پسر بزرگتر +تو دیگه تخم کی هستی. پسر با پروی تمام گفت. پسر غربیه اروم وارد شد و گفت. _چطوره به هم اتاقی جدیدت خوشامد بگی و بعدش فریاد کر کننده پسر و فرار دختر +فاککککک
....... امیدوارم از این خوشتون بیاد و به بوک منم سر بزنید کسایی که میخوننش دوستون دارم♡•••