𝑬𝑵𝑫.چیزهای شیطانی

2.5K 218 83
                                    

دید تهیونگ

حدود یه هفتست که دیگه رسما قرار میذاریم راستش چیزای زیادی تغییر نکرده جیمین هنوز درحالت ' باهات صحبت نمی کنم' هستش پس کسی رو ندارم باهاش صحبت کنم درواقع نمی تونم با جونگکوک درمورد حسی که دارم صحبت کنم برای اینکه

اون دوست پسرمه

هنوزم ضربان قلبم با کلمه ی دوست پسرم جونگکوک میره بالا خنده ای کردم دوست پسرم جونگکوک

جلوی لاکرم وایسادم و کتاب هامو از کمد بیرون اوردم عکس جونگکوک رو پشت در کمدم گذاشته بودم تا بتونم هر روز ببینمش در لاکرم رو بستم و به اطراف نگاه کردم

جونگکوک رو دیدم که اونطرف داره با دوستاش وقت میگذرونه بی سروصدا وایمیسم و نگاهش میکنم

وقتی یکی از دوستاش دستش رو دور گردن کوک حلقه کرد حس بدی گرفتم و اخم کردم

چشمامون روی هم قفل شد و لبخندی زدیم لبخندی هر احساس بدی که داشتم رو از بین برد دستی برام تکون داد

دوباره لبخندی زدم و منم دستی تکون دادم جونگکوک به سرعت سمت من اومد"سلام"

به بهونه ی نخی که مثلا روی سرمه بهم نزدیک میشه و زمزمه میکنه"من و تو جمعه یه دیت چطوره؟"

می خندم و سرم رو تکون میدم

——————

جمعه سریع تر از چیزی که انتظارش رو داشتم رسید یه لباس فوق العاده ساده انتخاب کردم نمی دونستم کجا قراره بریم پس فقط ساده پوشیدم نه خیلی معمولی نه خیلی شیک و پیک یه پیرهن یقه اصکی مشکی با شلوار جین بگی مشکی

صدای زنگ رو شنیدم پس به طبقه ی پایین رفتم می دونستم جونگکوک پس با ذوق در رو باز کردم

فوق العاده بنظر می‌رسد اون خیلی زیبا و خوشتیپ بود لباسش مثل من ساده بود پس نفس راحتی برای انتخاب لباس درست بیرون دادم

سر تا پام رو بررسی میکنه و چشمکی میزنه"بیبی ببر چقدر هات بنظر می رسه"گفت و منو به سمت خودش کشید

"آقای خرگوشی هم همینطور"جفتمون خندیدیم

منو به سمت ماشینش برد و در رو برام باز کرد منم پریدم داخل

سعی کردم کمربندی رو ببندم اما گیر کرده بود وقتی جونگکوک نشست به کمربند اشاره کردم"با تو چیکارکنم؟"

به سمت من خم شد صورتامون بهم خیلی نزدیک شد چشمامون قفل هم شد جونگکوک به راحتی کمربند رو بست

با توجه به جو بینمون منتظر بوسه ای بودم اما کوک فقط لبخندی زد و عقب کشید

ماشین رو روشن می کنه و راه می افته وقتی به چراغ قرمز می رسیم سریع به سمت من بر میگرده و گونه ام رو می بوسه با صدای بوق ماشینی ازم جدا میشه و با عجله به حالت قبل بر می گرده

My b𝒖lly(completed)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ