9.منو ببوس دو

2.9K 368 14
                                    

"باشه"داد زدم گرمای بدنامون داشت باعث سرگیجه ام می شد


جونگکوک ولم کرد صورتامون چندسانتی متر دورتر بود صورت جونگکوک قرمز روشن شده بود دستاش رو دراز کرد و منو بین کمد و خودش گیر انداخت صورتم سرخ شد "هیچ راه فراری نداری"پوزخندی زد

ناله کردم و از درون گریه کردم نفس عمیقی کشیدم تا خودم رو اماده کنم نزدیک تر خم شدم و سریع کمی به لب هاش نوک زدم"بیا راضی شدی؟اینم بوسه حالا بذار برم"بازوش رو گرفتم اما تکون نخورد

جونگکوک اهی کشید "این بوسه نبود"نفس عمیقی کشید و نفسش رو بیرون فرستاد "بذار بهت نشون بدم بوسه چطوری انجام میشه"

جونگکوک دستاش رو از روز کمد برداشت و کمرم رو محکم گرفت و بهم نزدیک تر شد بدن ما همدیگه رو لمس می کردن من می تونستم همه چیز رو حس کنم و مطمئنم اونم می تونست

سرجونگکوک کج شد و چشماش توی چشمای من فرو ریخت نگاهش خیلی قوی بود به لب هاب قرمز روشنش نگاه کردم انها کم کم به مال من نزدیک تر و پایین تر می شدند که در نهایت به مال من برخورد کردند خشن و سخت بود پر از احساسات اون ناله های خفش رو می شنیدم

دستاش رو لای موهام فرو کرد بدنم اتیش گرفته بود نمی تونستم احساس خوبی که داشتم رو انکار کنم جونگکوک با چهره ای برافروخته و لب های کبود شده خیلی هات به نظر می رسید نمی تونستم از این که چقدر قوی بود و توی بوسیدن مهارت داشت تحسینش نکنم

"منو ببوس" نفس نفس می زد گردنم رو بوسید و مکید"من می خوام که منو ببوسی تهیونگ"

ناخواسته صداهای خفه ای بیرون دادم و به جونگکوک اجازه دادم بفهمه که بوسه اش چه حس شگفت انگیزی بهم داده

جونگکوک درست زیر گوشم رو مکید و بوسید نقطه ضعف منو پیدا کرد حتی بلندتر ناله کردم می تونستم لبخندی روی پوستم احساس کنم سرم رو به عقب تکیه دادم تا بهش دسترسی بیشتری بدم هر بوسه باعث می شد از درون و بیرون ذوب بشم

"جونگکوک"جونگکوک از بوسیدنم دست کشید و به من نگاه کرد نگاهی مهبوت داشت

جونگکوک لب هاش رو روی لب های من گذاشت بوسه اش لطیف تر و نرم تر از قبل بود

"منو"بوسه ی کوتاهی زد "ببوس بوسه ی دیگری زد و صبر کرد

^^^^^^^

شب که نمی شه گفت پس صبحتون بخیر:}

5:11

My b𝒖lly(completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora