22.تو برنده ای

1.5K 196 88
                                    

دید تهیونگ

"باشه باشه تو بردی"دست های عضلاتی کوک رو از خودم دور کردم "برو پایین یه دقیقه دیگه میام"ازش خواستم بره تا بتونم با جیمین تنها حرف بزنم

به سمت اتاق جیمین رفتم و روبرو ی در وایسادم جونگکوک به من خیره شد انگار طمعه ی یه خرگوش گنده شدم که قراره تا چند ثانیه دیگه خورده بشه

کمی ناامید آهی میکشم"بهم اعتماد کن باشه؟"مودبانه در اتاق جیمین رو زدم یه بار....دوبار

"گمشو"جیمین از اون ور در فریاد زد

دستگیره در رو گرفتم سعی کردم بازش کنم اما قفل بود محکم تر در زدم"جیمین در رو باز کن"

"نه"جیمین مصمم بود

"اگه در رو باز نکنی به جونگکوک میگم این در لعنتی رو بشکنه"برای چند ثانیه صدایی ازش نیومد

وقتی صدای چرخیدن کلید رو شنیدم لبخندی زدم

در باز شد و جیمین با صورت سرخ جلوم ظاهر شد "چیه؟!تو از من چی میخوای"داشت گریه میکرد

احساس گناه کل وجودم رو پر کرد"متاسفم..."عذرخواهی کردم نباید اذیتش میکردم

وارد اتاق جیمین شدم و در رو بستم نمی خواستم جونگکوک وسط حرفامون بپره به سمت جیمین برگشتم و دستاش رو گرفتم

به چشمای قرمزش نگاه کردم"میدونی...من...من-"

دستش رو از دستم بیرون کشید"من به زمان نیاز دارم" ازم فاصله گرفت و روی صندلی نشست "من خوبم خوب میشم"داشت لبخند میزد اما قطره اشکش مخالف لبخندی بود که داشت میزد

بیرون رفتم و در رو بستم روی زانو هام افتادم بعد از چند دقیقه بلند شدم و از پله ها پایین رفتم نصف راه رو طی کردم که دیدم جونگکوک داره طول خونه رو دور میزنه و ناخونش رو می جوه

همونجا وایسادم و تماشاش کردم تاحالا به قد بلندش توجه نکردم بودم درحالی که منم غرق کوک شده بودم اون برگشت و منو دید

جونگکوک با عجله سمت من اومد چهره ی متعجبی داشت دستام رو بالا میگیره و بدنم رو بررسی میکنه دورم داشت می چرخید "حالت خوبه"نگران پرسید"اون بهت صدمه ای نزد؟"

شونه های جونگکوک رو گرفتم و سعی کردم سر جاش نگهش دارم"من خوبم"بلاخره یه جا وایساد

بلافاصله دستم رو گرفت و از پله ها پایین برد به سمت مبل می ره و به جای خالیش اشاره میکنه تا من بشینم

آهی میکشم و بغلش میشینم

توی یه ثانیه محکم منو تو بغلش میگیره کمی گردنم رو می بوسه و زمزمه می کنه"خیلی دوست دارم ته"

پروانه هارو داخل شکمم حس میکنم "منم "من زمزمه می کنم جونگکوک تکون می خوره "توچی؟"

لبخندی می زنم و به لباش نگاه می کنم به چشماش نگاه میکنم دوباره به لباش نگاه می کنم "دوست دارم"

جونگکوک فاصله ی بینمون رو به هیچ رسوند و بوسه ای روی لب هام زد

~~~

لی لیلیلیییی سلام؟
پارت بعدی پارت آخره😭🤏🏻

My b𝒖lly(completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora