جانگکوک بدخلق شده بود. نمی دونست علتش نبود جیمین و رفتنش به پاریسه یا... فقط یکم اورتینک کرده.
بیکار بودن و خونه نشینی تهش مجبورت میکنه فکر های الکی کنی و حالا جانگکوک داشت به پلن قبلی ددیش فکر میکرد. پلنی که باعث شد جانگکوک فکر کنه ددیش فراموشی گرفته و علاوه بر اون بخاطر تیراندازی توی جزیره تا سرحد مرگ ترسید.
چرا پلن هایی که ددیش برای نشون دادن علاقه و توجهش میچید اینقدر عجیب و غریب بود و در عوض ددی جیمین اینقدر جنتلمن طور رفتار میکرد و در کمال ارامش بیبیش رو به سفر پاریس برده بود؟
وقتی مربی یوگاش به عمارت رسید کلی سرش داد و بیداد راه انداخت چون دلش نمی خواست به حرف تهیونگ مبنی بر هر روز ورزش کردن گوش کنه.
تمرین یوگا بیشتر برای امادگی برای پوزیشن های مختلف سکس بود و حالا بعد معنوی ترش... کسب ارامش.
چنان دعوایی با مربی یوگاش راه انداخته بود که مرد عصبی عمارت رو ترک کرد و می دونست الان همه چیز رو کف دست ددیش میذاره ولی به چپش!
گوم داشت پنیک می کرد. همه خدمتکار ها می دونستن رد شدن از خط قرمز های ارباب عمارت چه اشوبی راه میندازه.
ولی مگه جرئت داشتن چیزی به عزیز دردونه ارباب بگن وقتی خودش هم جزو خط قرمز ها بود.
بهرحال خودشون بین خودشون حل و فصلش میکردن فقط ممکن بود این وسط بقیه تلفات بدن.
گوم تمام طول حیاط رو طی کرد تا مربی رو راضی کنه چیزی نگه ولی مربی چنان عصبی بود که حتی پیرزن رو هل داد و انگشت اشارش رو با عصبانیت جلوش گرفت:
-اون یه دیوونه روانیه! بهم میگه اگر بهش کون بدم قبول میکنه کلاس بیاد من به اقای کیم درموردش میگم. جانگکوک واقعا داره از حد خارج میشه.
تن و بدن گوم لرزید. مربی داشت گور خودش میکند مگه نه؟ جانگکوک؟ بیبی ارباب رو به اسم خطاب کرده بود و حالا میخواست جلوی ارباب هم همینطور حرف بزنه؟
از روی زمین بلند شد و لباسش رو تکوند. اینجا چه خبر بود... چرا همه یهو رم کرده بودن.
بدو بدو دامنش رو بالا گرفت و سمت اشپزخونه رفت تا به خدمه دستور بده یه شربت یا یه دمنوش درست کنن تا شاید بیبی دست از دردسر سازی برداره و اروم بشه.
جانگکوک به اتاقش برگشته و روی کاناپه لمیده بود. همینطور کانال ها رو جا به جا میکرد تا بتونه جیمین رو توی یکی از این شبکه ها ببینه.
چند ثانیه بعد گوم با لبخند وارد اتاق شد و لیوان بزرگ شیشه ای رو کنارش گذاشت.
-خنکتون میکنه ارباب
جانگکوک نگاه خشمگینی بهش انداخت و گوم به لبخند زدن ادامه داد و از اتاق بیرون رفت. این بین جانگکوک همینطور که شربتش رو میخورد به دردسر بعدیش فکر می کرد.
YOU ARE READING
GRAY VKOOK
Teen Fictionژانر: ددی کینک، رومنس، فلاف کاپل: تکوک، یونمین جیمین از ددی ارومش خسته شده بود و ددی خشنی مثل مال جانگکوک می خواست. از طرفی جانگکوک از اینکه بیست و چهاری سکس داشته باشه خسته شده بود. اون دو نفر هیچ کاری نمی تونستن انجام بدن چون ددی هاشون از ادمای کل...