ددیه ترسو

575 85 4
                                    

اینکه ایا روش های درمانی جانگکوک جوابگو بود یا نه... خب خودتون ببینید.

وقتی یونگی شخصا شد راننده تهیونگ و اوردش خونه کامل از برنامه جانگکوک خبر نداشت و نمی دونست به محض پا گذاشتن توی خونه قرار چه صحنه هایی رو ببینه و چه صداهایی رو بشنوه!

جیمین دائم بهش زنگ میزد و با این وضع تهیونگ اصلا نمی تونست بهش جواب بده. ساک وسایل تهیونگ رو به دست خدمتکار داد و در حالی که داشت لیست بلند میس کال های جیمین رو نگاه می کرد ابروش رو بالا انداخته بود.

-خب، این تو و اون هم بیبیت! بیخیال ما شو دیگه. با اون رفتاری که جلوی بک دراوردی رسما من رو گاییده!

تهیونگ در حالی که روی مبل لم داده بود انگشت اشاره اش رو روی لب هاش گذاشت.

-هیس، اروم تر. بیدار میشه!

یونگی از کوره در رفت.

-خب به عنم! این فاز تخمی فراموشی فقط برامون دردسر درست کرده. اصلا از کجا به ذهنت رسید که این نقشه رو پیاده کنی! تیراندازی توی جزیره؟ اون دوتا در حد مرگ ترسیدن! جیمین همش فکر میکنه بخاطر اونه که تو اینطوری شدی و دائم داره خودخوری میکنه. تولد جانگکوک هم برای ما هیچی نداشت جز دردسر!!!

تهیونگ پاش روی پاش انداخت و به قیافه شوکه خدمتکارا توجهی نکرد.

-برای تو که خوب شده! تونستی اون پسر رو تو خونه حبس کنی. در ضمن پسر تخمی خودت بود که پرید وسط و گه زد به همه چی!

-واقعا درکت نمی کنم. از اینجا به بعد دیگه راه ما از هم جداست! اصلا چی شد فکر کردی ما باهم صمیمی ایم؟ مرتیکه روانی!

گوشیش با اخم توی جیبش چپوند و سمت خروجی رفت اما دو تا بادیگارد جلوش رو گرفتن و مانعش شدن. این خونش رو به جوش می اورد.

-بکشید کنار!

سمت تهیونگ برگشت و ابرویی بالا انداخت.

-این کارات برای چیه؟

-فکر کردی با سر و صدا کردن می تونی از زیرش در بری؟

تهیونگ از جاش بلند شد و قدمی به سمت یونگی برداشت.

-خسارت رو پرداخت نکرده کجا میخوای بری؟ فکر کردی از بلیطت به امریکا و جیم زدنت خبر ندارم؟

تهیونگ شروع کرد به لیست کردن:

-پول بدل، هزینه اون ادما، بیمارستان، اخبار های کذبی که بخاطر جیمین برام درست کردن و بدتر از همه پای اسیب دیدم.

-اون تیرا مشقی بودن تهیونگ

-بهرحال فرقی نمی کنه! نزدیک به یک بیلیون وون پام خرج گذاشتی.

اون بدل واقعا گرون بود همینطور رشوه دادن به شرکت های مطبوعاتی برای پاک کردن اخبار حتی هزینه اتاق وی ای پی که مجبور بود بخاطر خبرنگار ها یک ماه تموم توش باشه. رشوه به بیمارستان برای درز نکردن اخبار و... و... و...

GRAY VKOOKDonde viven las historias. Descúbrelo ahora