سورپرایز ددی

1.9K 208 12
                                    

 جیمین شبیه پاپی شکست خورده به نظر میرسید. نگهبان بیرون ویلای رئیس جمهور با دیدن مهمون همیشگی و اشنا بدون پرسیدن چیزی بهش اجازه ورود داد. برای پیرمرد پیر دیدن قیافه متزلزل اون عجیب به نظر میرسید. هرچند سعی کرد اهمیت نده و فقط در براش باز کنه اما این جمله ناخوداگاها همونطور که از ذهنش گذر کرده بود به زبونش اومد.

-پسرای بیچاره زیر دست اون کله گنده ها تباه میشن.

 جیمین به وضوح شنیدش و بیشتر شکست. اگر دست خودش بود فرار میکرد ولی اون ددیش دوست داشت هرچقدر هم میدونست زندگی ای که توشه یه اشتباه خالصه. کل باغ راه رفت تا به عمارت رسید. سرخدمتکار سمتش اومد و ادای احترام کرد.

-خوش اومدید اقای مین

 جیمین لبخند کمرنگی زد اون اینجا بود تا فقط تهیونگ ببینه.

-مستر کیم خونه هستن؟

سرخدمتکار سری تکون داد.

-بله اما مشغولن میتونید توی پذیرایی بشینید تا تشریف بیارن.

 جیمین از درون اه کشید.

-من میرم اتاق جانگکوک پس

 این گفت و منتظر جواب سرخدمتکار نموند و از پله ها بالا رفت. نمیدونست چرا سرخدمتکار داره پشت سرش میاد. مثل همیشه داشت میرفت اتاق جانگکوک دیگه.

-اقای مین صبر کنید خواهش میکنم.

 دست هاش دستگیره در لمس کرد که با شنیدن صدایی متوقف شد. ناله های جانگکوک، طوری که ددیش صدا می کرد... نیاز نبود تا جیمین متوجه مشغول بودن مستر کیم بشه. نزدیک بود گریه کنه و دست خودش نبود. احساس پوچی میکرد. شاید جیمین داشت لحظات سختی رو می گذروند ولی جانگکوک داشت ابر ها رو لمس میکرد.

 توی چشم های خمار ددیش خیره شد.

-سورپرایزی که برام در نظر گرفتی کجاست

 ددی تهیونگ داخلش ضربه زد و باعث شد سو ناله ای کنه و خفه شه.

-هیسس... اینطور بهت نمیچسبه هانی

 با چند ضربه دیگه داخلش خالی شد و جانگکوک خسته توی اغوشش افتاد.

 -بریم راند بعدی

 جانگکوک نالون اعتراض کرد.

-ولی من خستمه

 تهیونگ نچی نچی کرد و بیبی لوس از خودش کنار زد.

-وقتی با ددی قهر میکنی نتیجه این میشه

 جانگکوک اهی کشید و دوباره باسنش بالا اورد و اینبار بجای دیک ددی بات پلاگ روباه توی سوراخش فرو رفت و چشم هاش درشت شدند. زانو هاش لرزید و دوباره دراز کش شد. جیمین ضربه ای به باسن تپل و سرخ رنگ زد و گازی از اون لپا گرفت.

GRAY VKOOKOnde histórias criam vida. Descubra agora