جانگکوک منتظر بود تا تهیونگ ازش حمایت کنه. ته ته قلبش انتظار داشت این روش خوبی برای اشتی باشه و شکنجه کوتاه مدت تموم بشه. لئون به سرعت تعظیم کرد.
-ارباب، اق...
تهیونگ نگاهی تیز به لئون کرد.
-نیاز به توضیح اضافه نیست ببر داخل و لباس هاش عوض کن تا سرما نخورده.
و بعد با قدم های بلند دور شد و جانگکوک رو توی حاله ای خاکستری رنگ تنها گذاشت.
تلفن های گهگاهی با جیمین داشت و متوجه شده بود که زود با ددیش اشتی کرده و به یه سفر دو نفر رفته. نمی خواست حسودی کنه. ددی مثل مین یونگی داشتن... دوسش داشت.
مین یونگی منطقی و اروم بود. زود عصبانی نمیشد زود ری اکشن نشون نمیداد. با اینکه کار قاچاق نیاز به جذبه و قدرت کلام داشت ولی یونگی از راه های هوشمندانه تری کار هاش پیش برده بود. اون مهربون بود... به نیاز هات توجه میکرد و خیلی زود از دلت در می اورد و لوست میکرد. بهت ازادی میداد و در عین حال از دور مراقبت بود. هیچ وقت فراموش نمی کرد چطور جیمین بوگاتی خوشگلش توی شرط بندی کوفتی از دست داد و خیلی راحت یه بوگاتی جدید جایگزینش شد.
ولی اون مثل ددیش قدرتمند نبود... ددیش میگفت بخاطر دشمن هایی که داره حق نداره بیرون بره و جانگکوک گاهی اوقات با خودش فکر میکرد چطور جیمین می تونه این کار کنه؟ جیمین درست مثل یه پرنس زندگی میکرد و اون... اون... شبیه یه زندانی بود.
تهیونگ زود عصبانی میشد. زود صداش بالا میبرد و دست هاش سمت چیزی برای شکستن میرفتن. جانگکوک یاد گرفته بود چطور باهاش کنار بیاد و شخصیت اروم و لوس ددیش ببینه.
ولی اینبار انگار همه چیز از دست رفته بود. روی تخت نشست و اجازه داد لئون لباس هاش عوض کنه. لئون کلمه ی دیگه ای باهاش حرف نزد. هردوشون به نحوی دلخور و ناراحت بودن. به محض رفتن لئون جانگکوک سمت بالکن رفت. ویوی خوبی به باغ داشت. یادش نمیرفت... صبح هایی که توی اغوش تهیونگ روی میز و صندلی سفید رنگ فلزی مینشست و صبحونه میخورد.
یادش نمیرفت... زمانیکه که ددیش براش یه تاب دقیقا کنار استخر زد... چندین بار روی همون تاب سکس کردن. چشم هاش محکم روی هم فشار داد. چرا وسط لحظه های قشنگ باید پای سکس وسط بکشه. این حقیقت که یه عروسک سکسی بود از ذهنش دور نمیشد. نمی دونست چرا دائم خودش با جیمین مقایسه می کنه. نباید این کار میکرد و خودش عذاب میداد.
تقه ای به در خورد و لحظه ای بعد قامت تهیونگ بود که داخل شد. چهره اش خسته بود. سمت کمد رفت تا لباس هاش عوض کنه. می دونست ازش چی میخواست. یه دور بعد از اینکه از سرکار برگشت. یه دور قبل از سر کار رفتن. یه دور شب موقع خواب و درمورد روز هایی که کل روز خونه بود؟ بهتر بود درمورد اون روز ها حرفی نزنه.
![](https://img.wattpad.com/cover/314789711-288-k372636.jpg)
VOUS LISEZ
GRAY VKOOK
Roman pour Adolescentsژانر: ددی کینک، رومنس، فلاف کاپل: تکوک، یونمین جیمین از ددی ارومش خسته شده بود و ددی خشنی مثل مال جانگکوک می خواست. از طرفی جانگکوک از اینکه بیست و چهاری سکس داشته باشه خسته شده بود. اون دو نفر هیچ کاری نمی تونستن انجام بدن چون ددی هاشون از ادمای کل...