Chapter 02

394 62 1
                                    

همه جا تاریک بود

به هر سمتی نگاه میکرد چیزی جز سیاهی نمیدید

نا امیدانه چشمهاشو بست که هاله ای از نور رو روی صورتش حس کرد

با باز کردن چشمهاش مکان اشنایی رو جلوی روش دید

کمی بعد با صدای جیغ بلندی به سمت داخل عمارت دوید و باز کردن در مساوی شد با پاچیده شدن خون به صورتش

با وحشت به اتاقی که غرق خون بود و خنده دیوانه وار مردی که باعث این کار بود نگاه میکرد

مردی که از دستاش خون میچکید به سمتش برگشت

*میبینی چانیول... همه این اتفاقا , مقصرش تویی

اگر وجود نداشتی..اون نمیمرد

مرد دیوانه وار میخندید

*اون مُرد تا تو زنده بمونی...اون احمق به خاطر وجود تو مُرد

اشکای چانیول قطره قطره از گوشه چشمش جاری میشد

صحنه روبه روش براش قابل باور نبود

کمی بعد حس کرد صدایی داخل گوشش میپیچه

کم کم وضوح صدا بیشتر شد و باعث شد چان به سرعت چشم هاشو باز کنه

× سرورم...

سرشو سمت منبع صدا چرخوند که با نگاه نگران کیونگسو مواجه شد

نفس عمیقی کشید , بلند شد و نشست

دستشو رو روی شقیقه هاش گذاشت و کمی ماساژ داد,این اولین باری نبود که کابوس میدید

تقریبا بعد از اون اتفاق هر شب کابوس میدید,گاهی اوقات خودش از خواب میپرید , گاهی هم کیونگسو بیدارش میکرد

+سرورم...

کیونگ فنجون ابی که دستش بود رو سمت چان گرفت و بعد از گرفته شدنش توسط چان ادامه داد

+حمام امادس, فرمانده درخواست دادن صبحانه رو با ایشون و خانوادشون بخورید

چان با تایید سر از جاش بلند شد و سمت حموم رفت

با رسیدن به اتاق حمام , کیونگسو در رو باز کرد که به همراهش تمام خدمتکارانی که درحال اماده کردن حمام بودن به سمت چانیول برگشتن و تعظیم کردن

× درود بر ولیعهد

-میتونید برید

تمام خدمتکارا تعظیم دوباره ای کردن و از اتاق خارج شدن

چانیول به اطراف نگاهی انداخت

فضای اتاق گرم بود و ارامش خاصی داشت , دیوار ها با ساقه های بلند پیچک تزئین و کف اتاق با گل های خوش رنگی پوشیده شده بود

اسماشونو نمیدونست ولی بوی خوبی داشتن و ارامش اون فضا کمک میکردن

با کمک کیونگسو لباسشو دراورد و به سمت حوض ابی که با رز قرمز پر شده بود رفت

LetalisTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang