ch.10 Bonjour l'amour

122 31 21
                                    


به مقصدمون رسیده بودیم و تهیونگ هنوزم توی ماشین خوابیده بود، که باعث میشد ریز ریز بهش بخندم.

تا وقتی که خوابیده یه لیست از کارایی که میخوایم تو فرانسه انجام بدیم رو درست میکنم.

_ لباس زنونه بپوش و توی خیابون راه برو

اوه که چقدر سکسی بشه.

صبرکن چی—

من همچین چیزی نگفتم، ولش کن.

2_سفر به ساوانا

3_ برو به کارائوکه خوانندگی

از گوشه ی چشمم به تهیونگی که آروم خوابیده بود نگاه کردم.

سریع یه خودکار برداشتم و یه آرزوی دیگه هم نوشتم.

4_ یکی رو زیر آب ببوس

لبامو گاز گرفتم، خداکنه تهیونگ نفهمه.

با رسیدنمون به هتل دفترچه رو برگردوندم سرجاش، که درست همون موقع تهیونگ از خواب بیدار شد

باید اعتراف کنم تموم مدتی که روی پاهام خوابیده بود قلبم داشت افسار پاره میکرد، ولی به روی خودم نیاورده بودم.

تهیونگ خمیازه کشید که نتونستم قربون صدقه اش نرم، چون عینهو گربه ای بود که تازه از خواب بیدار شده.

"Bonjour l'amour"من گفتم و اون با یه قیافه ی گیج شده بهم نگاه کرد.

"هن؟ اوکی رفیق ببین چی میگم، اگه دست از گفتن این فحش های فرانسوی کسشعر برنداری منم انگلیسیاش رو واست ردیف میکنم، جوری که نتونی هندلش کنی، مادافاکا" تهیونگ گفت و جوری که گفتش، باعث شد اونقدر بخندم که تهش معدم شروع کرد به تیر کشیدن.

"اصلا بهت فحش نمیدادم، ولی به هرحال ادامه بده" درحالی که میخندیدم از تاکسی پیاده شدم تا چمدون هارو بیارم بیرون.

"پس منظورت چی بود؟" صدای بمش توی گوشم پخش شد، کاملا بنظر میومد خواب از سرش پریده.

"هیچی" ریز خندیدم که عصبانی ترش کرد.

"بهم بگو بگو بگو" و مثل بچه ها پاهاشو کوبید روی زمین که باعث شد بیشتر دلم براش غنج بره.

موهاشو بهم ریختم و همراه چمدون ها از تهیونگی که سرخ شده بود دور شدم.

خسته و با کلی چمدون وارد اتاق شدم و آه کشیدم.

پرده هارو باز نکردم چون می خواستم تهیونگ رو غافلگیر کنم، کسی که درست به موقع وارد اتاق شد.

"تهیونگ، یه لطفی بهم بکن و پرده هارو باز کن" گفتم و تهیونگ با تکون دادن سرش سمت پرده ها رفت تا بازش کنه.

طولی نکشید که بخاطر منظره ای که روبه روش بود نفسش تو سینه حبس شد.

"این.واقعا.عالیه.جئون.جونگکوکه.ماذرفاکر!" تهیونگ بلند داد زد و به معنای واقعی داشت خودشو از پنجره مینداخت پایین که سریع رفتم سمتش و از کمرش گرفتم، و باعث شدم هردومون سرخ بشیم.

One last timeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora