پارت ۴۷

208 53 9
                                    

رها شده:
" یییو باور کن من مشکلی با از راه دور کار کردنت ندارم. می تونم خیلی راحت باهاش کنار بیام. تو انقدر کارت خوبه که شرکت ما هیچ وقت حاضر نمی شه از دستت بده"
یییو پوزخند کج معروفش را تحویل او داد" اگر الان اینجام چون دوست دارم که باشم"
البته که اصلا هم دوست نداشت اینجا باشد. چه کسی از عبور و مرور در خيابان های پر تردد شيکاگو خوشش می آمد وقتی می توانست‌ به راحتی قبل در خانه بنشيند و کارش را از راه دور انجام دهد؟ اما متأسفانه شنیدن نق های هر روزی ونتورث ارزشش را نداشت بنابراین ییبو تصمیم گرفت به جای نشستن در خانه و گوش سپردن به آن مرد بد عنق اکنون اینجا باشد. بله این کاملا انتخاب خودش بود.
" خب یببو خیلی خوشحالم که دوباره قراره ببینمت."
چقدر می گی خوشحالم دهنمو با خوش حال بودنت سرویس کردی مردیکه. این ها را دل گفت. اما سعی کرد حداقل‌ یک لبخند مصنوعی هم که شده روی لبش بنشاند.
بالأخره بعد از هزار بار که او اظهار خوشحالی کرد ییبو به‌ سمت دفتر کارش رفت.
به محض ورود به اتاقش با یک پدیده‌ی نو ظهور روبر گشت. یک دختر با تیپ هارلی کوئین! دختر با دیدن ییبو مثل فنر از جا بلند شد و با بنفش ترین جیغ ممکن گفت " اوه شت خدای من تو چقدر زیبایی "
یببو بل تعجب ابرویی بالا انداخت تنها سری به نشانه‌ی احترام تکان داد و سپس مشغول‌ تمیز کردن میزی شد که یک خروار خاک روی آن نشسته بود. این‌ نشان می داد در این مدت هیچ کس دست به وسایل او نزده بنابراین پرایوسی‌اش حفظ شده است.
همین که در حال تمیز کردن میزش بود هارلی با موهای رنگ رنگی بالای سرش ظاهر شد" من لی‌لی هستم" دستش را به سمت ییبو گرفت. ییبو فقط کمی نگاهش کرد و دوباره شروع به تميز کردن وسایلش کرد اما مثل اینکه....
دختر دست ییبو را گرفت" هی پسر چرا انقدر ساکتی"
با خشم دستش را پس کشید و سعی کرد یکی از کشنده ترین نگاه هایش را تحویل او دهد.
زبر لب غر زد " اگر بذاری بتمرگم تو خونه نیاز نیست با هر سگی حرف بزنم"
خب مسلما هیج کسی متوجه نمی شد ییبو چه چیزی را به لهجه‌ی لویانگی چین زیر لب با خود تکرار می کند.
"هی پسر نمی فهمم چی می گی یه چیزی بگو بتونم جوابتو بدم"
ییبو با حرص نگاهش کرد" میگم خفه شو"
دخترک با لوس بازی ادا در اورد" نوچ نوچ وانگ ییبو تو خیلی بی ادبی متاسفم واست"
" واسه مامانت متاسف باش"
هارلی کوئین جیغ جیغو دستش را گذاشت جلوی دهانش و با تعجب فریاد کشید" اوه ییبو تو خیلی بی ادبی این چه طرز رفتار با یه خانم محترمه"
ییبو طلبکار دستش را به کمرش زد و فریاد کشید " تو؟ تو محترمی؟ اوووو اگر تو محترمی که محترم بره بمیره"
دهان از تعجب باز مانده‌‌ی بیبو و داد و فریاد های هر دو آن ها در نهایت باعث شده بود که چند نفر دور شان جمع شوند.  این همهمه کم کم به گوش رئیس رسید.  خب راستش را بخواهید ییبو همانند یک دیوار بتنی محکم بود. هیچ گاه از او صدا در نمی آمد اما اکنون یک دختر توانسته بود صدايش را در بياورد این یک سیر‌ک جالب و دوست داشتنی خواهد بود پس نباید فرصت را از دست می داد. رئیس با بالاترین توانی که داشت خودش را به اتاق کار مشترک ییبو و لی‌لی رساند.
یکی ییبو می گفت و دو تا دختر.... در نهایت انقدر بحث بین شان بالا گرفت که با فریاد بلند مدیر ساکت شدند.
صورت هر دو خیس بود. به راحتي می شد نبض گردن ییبو که عميق بالا و پايين می رفت را دید.
" دختره....." ییبو انگشت اشاره‌اش را سمتش گرفت که با هشدار دوباره مدیر این بار بی خیال صحبت با دخترک شد و با یک لحن عصبی پرسید" چرا این آدم لوسو گذاشتی تو اتاق کار من؟"
مدیر با چشمانی که از تعجب می درخشید گفت" حالت خوبه؟ من به عنوان یه سهام دار حق ندارم کارمندمو یه جایی بذارم؟"
اخم های ییبو در هم شد" پس به عنوان یه سهام دار منو بذار یه جای دیگه نمی تونم این روانی رو تحمل کنم"
همين فحش از دهان ییبو کافی بود تا صدای فرياد دختر بلند شود.
بالاخره بعد از یک ساعت اکنون هر دو پشت میز هایشان نشسته بودند و به کار خود مشغول بودند.
با دیدن نور روی صفحه بی‌خیال کشیدن نقشه‌ های اولیه شد و تماس را جواب داد" بله؟"
" خوبی ییبو؟"
" اومم"
" گرسنه نیستی؟".
با حرص غرید" واسه تو مهمه من گرسنه هستم یا نه؟ منو مثل یه تیکه آشغال پرت کردی بیرون "
" درست حرف بزن! من فقط گفتم یه جا نشینی و زانو غم بغل کردن بسه‌. برو بیرون دو تا آدم ببینی. تو می خوای تارک دنیا شی ولی من نمی ذارم"
" در راستا نذاشتنت محض اطلاعت می گم من کسی هستم که معشوقشو از دست داده"
" و بذار بهت یاد آوری کنم وانگ ییبو دنیا به خاطر مردن شيائو جان نایستاده. باور کن هنوز خورشيد سر جاشه و زمين در حال گردش دور اونه.  ما هنوز روز روشن‌ و شب تاریک داریم جناب وانگ. ‌پس اینا نشون می دن تو هم همراه با اون نمردی و الان زنده هستی پس نیاز داری زندگی کنی‌."

رها شدهWhere stories live. Discover now