- چرا مجبورم میکنید عوضی باشم؛ چرا؟
حین پیچیدن داخل خیابون فرعی زیر لب غر زد و موبایلش رو برداشت تا زودتر با پدرش تماس بگیره.
- بابا، تونستی چیزی پیدا کنی؟
مرد مسن موبایل رو بین گوش و شونهاش گذاشت تا با استفاده از هردو دستش برگهها رو دسته کنه.
- کل اتاق رو گشتم جیسونگ. هیچ مدرک مشکوکی نیست توهم به من نمیگی دقیقا دنبال چی میگردی که.
دستش رو دور فرمون محکم کرد و پلک هاش رو محکم بهم فشرد. همین حالا هم عدم حضور پدرش تو مراسم چانگبین عجیب بود. هیچ ایدهای نداشت مادرش چطور صرفاً با بهانهی مریض بودن پدرشون راضی شده که همراه همسرش به اون مراسم نره.
- چطور نیروی اطلاعاتی کشور نمیدونه چطور مدرک پیدا کنه!
آقای هان همچنان سرگرم گشتن و غر زدن بود که با شنیدن جملهی پسر کوچیکش ناگهان از حرکت ایستاد. درواقع خون در تمام تنش خشک شد و جریان گرمش متوقف.
صاف ایستاد و فشار انگشتهاش دور موبایل رو بیشتر کرد.- چی میگی تو پسر؟ منظورت چیه؟
اعلام اینکه میدونه پدرش نیروی سازمان اطلاعاتی کشوره، پشت تلفن درحالی که عصبی بود اصلاً جالب به نظر نمیرسید. ماشین سفید پشت سرش به طرز مسخرهای قصد داشت سبقت بگیره و احتمالاً یا جیسونگ میرفت زیر کامیون کنارش یا رانندهی احمق هیوندای سفید رنگ.
- بابا من همه چیزو میدونم اما بیا درموردش بعداً حرف بزنیم. الانم لطفاً...
پاش رو روی گاز فشرد و کمی به سمت گارد ریل کشید. وقتی جلوتر رفت دوباره فرمون رو به راست کشید و جلوی کامیون افتاد. با سرعت بیشتری رانندگی کرد تا مزاحم راننده کامیون نباشه. وقتی هیوندای سفید مثل یه رعد و برق از کنارش رد شد و بالاخره جلو افتاد، جیسونگ تونست دوباره در لاین چپ قرار بگیره.
لعنتی فرستاد و بعد سعی کرد حرفهاش رو به خاطر بیاره تا بتونه ادامه بده.
مرد پشت خط همچنان منتظر بود.- الان لطفاً روی پیدا کردن یه مدرک مهم تمرکز کن بابا، کم مونده بود برم زیر یه کامیون.
غر زد و پدرش رو با جملات آخرش ترسوند.
- باشه، قطع میکنم درست رانندگی کن.
تماس رو قطع کرد. حین چراغ زدن و نگاه کردن به آینه بازهم غر زد.
- متاسفانه آدم های دورم درست رانندگی نمیکنن.
از خروجی اتوبان که خارج شد باز هم موبایلش زنگ خورد. قبل از جواب دادن به تماس جدیدش لحظهای محکم پلک زد.
- بله رئیس کیم؟
***
مینهو درحال بستن درب خونهاش بود که با شنیدن صدای زنگ موبایلش، درب رو با شدت و ضرب بیشتری بست.
YOU ARE READING
BFF(minsung)
Fanfictionسلام چاگیز من. خوبید؟ فیک : Best friends forever کاپل ها : مینسونگ، چانلیکس ژانر : جنایی، رومنس، اسمات خلاصه : اگر برادرت و بهترین دوستت مظنون به قتل باشن. حرف کدوم رو باور میکنی؟ مدارک چی رو ثابت میکنند؟ چرا چرا یه نفر باید انقدر راحت آدم بکشه؟ ج...