فلش بک( نیم ساعت قبل )
جیسونگ وارد خونه شد و مینهو در حیاط چرخید. وجب به وجب، کاشی به کاشی رو طی کرد و تمام باغچه رو گشت. همهجا تمیز دیده میشد، پاک و عاری از مدرک.
به گل و بوتههای قدیمی رسیدگی شده بود و انگار لی فلیکس با وسواس تمام اون بخش از حیاط رو بهبود داده بود.
جیسونگ ابتدا برای ورود به خونه کمی مشکل داشت اما کمی درگیری با در و شکوندن قفلش همه چیز رو حل کرد. آره حتماً این کار غیرقانونی نبود!
قدم برداشت و با تردید به محیط تاریک خونه نگاه کرد، نور از پنجرهها میتابید و فضای گرد و خاک گرفتهی خونه رو واضح نشون میداد.
حس و حال قدیمی خونه از بوینم و نوع معماریش مشخص میشد. انگار در اون دوران خانوادهی ثروتمندی بودن؛ اینطور دیده میشد.
از راهرویکوتاه گذشت و مبلهای شیک و قهوهای رنگ رو از نظر گذروند. نگاهی به سمت چپ انداخت و آشپزخونه رو مورد بررسی قرار داد.
از روی همین صندلی مرد بلند شده و به سمت همسرش حمله کرده بود؟
وارد آشپزخونه شد و از پنجره به حیاط نگاه کرد، جایی که هه وون همه چیز رو دید.
این قابی که درش ایستاده بود آشنا بهنظر میرسید. اخم کرد و چشمهاش باریک شد. کجا این قاب و تصویر رو دید؟ درسته! روی جلد کتاب، یکی از جلدهای کتاب جنایی فلیکس.
مرد مسن نشسته پشت میز ناهارخوری که پشتش به پنجره بود از حیاط شونه و حالت نشستنش واضح دیده میشد. انگار این تصویر زیاد توی ذهن فلیکس چرخیده! شاید به همین خاطر اون مرد پشت همین میز ناهارخوری مسموم شد.
اما چرا؟ چرا فلیکس چنین نفرتی از خانوادش داشته؟ این بخش ماجرا تمام چیزی بود که درک نمیکرد. چرا پسر بچهای در اون سن باید دست به قتل بزنه؟
سرش رو تکون داد تا از افکارش کمی دور بشه و روی محیط اطرافش متمرکز. چرخید و از آشپزخونه خارج شد. نمیتونست احساسش نسبت به حضور در اون مکان رو توصیف کنه، تنها چیزی که میدونست حس حالت تهوع و دلشورهای بود که تمام وجودش رو در بر میگرفت.
انگار هیچ مدرک کوچیک و جزئی دراون خونه وجود نداشت و بهجاش یه مدرک خیلی بزرگ بود که به راحتی دیده نمیشد.
سمت پلهها راه افتاد تا به طبقهی بالا بره.
باری دیگه به سمت چپ چرخید و کمی راهروی چوبی رو طی کرد تا به اتاق خواب کودک برسه، جایی که احتمالاً تمام کودکی فلیکس و برادرش در اون گذشت. چطور باید برادرش رو پیدا میکرد؟ فلیکس هم دنبال اون پسر میگشت؟ اصلاً زنده بود؟
YOU ARE READING
BFF(minsung)
Fanfictionسلام چاگیز من. خوبید؟ فیک : Best friends forever کاپل ها : مینسونگ، چانلیکس ژانر : جنایی، رومنس، اسمات خلاصه : اگر برادرت و بهترین دوستت مظنون به قتل باشن. حرف کدوم رو باور میکنی؟ مدارک چی رو ثابت میکنند؟ چرا چرا یه نفر باید انقدر راحت آدم بکشه؟ ج...