تهیونگ: بعضی وقتا فکر میکنم هدف خدا از به وجود آوردن من چیبود...
مینگیو: باید از بابات بپرسی نه از خدا.
تهیونگ: میمیری یه دقیقه گند نزنی به مودم؟
مینگیو: آره ، چون چند وقته به طرز عجیبی چصناله ای
تهیونگ:چون یه تنه منو باباتو کل خاندانو گاییدی ، یعنی چی این کسشرا چیه توی کارنامت؟
مینگیو: سیاحت کن عسلم .
تهیونگ: مینگ تو جمع کل نمره هاتم به بیست نمیرسه...
مینگیو: همین یه دست آورده ، هیچکدومتون اینو نداشتین
تهیونگ: جونگکوککل دبیرستانش شاگر اول بوده بچ ! منم معدلم خوب بوده ولی تو رسما ریدی ... چطوریه که ورزشم ۸ گرفتی ؟
مینگیو: با دختر معلم ورزش ...
تهیونگ: ادامه نده.
مینگیو: نه نخوابیدم باهاش ... ولی یکیو باهاش خوابوندم..
تهیونگ: لااقل یکم دروغ بگو بدونم بچم یه بستر ساز لعنتی نیست...
مینگیو: بستر ساز؟ منظورت جاکشه؟
تهیونگ: خد لعنتت کنه ، ببینم جونگکوکم بیاد همینطوری جلوش فحش میدی
مینگیو: ته ...بابای عزیزم ...
جلوی پای باباش زانو زد و زانو هاش رو بغل کرد.
مینگیو: قربون اون موهای تخ..خوشگلت اگه به بابا چیزی نگی شب میرم خونه ی بابابزرگ میخوابم و خونه رو در اختیار شما دوتا پتیاره میذارم باشه؟
تهیونگ: آو...کاش زودتر پیشنهاد میدادی...
مینگیو:برایچـ...-
صدای در و بعد قدم های سریع یکی توی خونه پیچید.
جونگکوک: معدل ، نمره ی سه درس اصلی زیست شناسی، ریاضی و انگلیسی؟
تهیونگ: سلام عزیزم خوش اومدی.
روی مبل کنار تهیونگ نشست و گونش رو بوسید و بعد به مینگیو که آویزون پاهای باباش بود نگاه کرد.
جونگکوک: دوباره تکرار کنم؟
چندبار دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه در آخر ملتمسی به تهیونگ کرد و تهیونگ در جواب فقط سرش رو به نشونه ی نه تکون داد.
مینگیو: آم... کارنامم توی اتاقمـ...
جونگکوک: خودم میرم میارم!
مینگیو: نه!!!!!
و با سرعت سمت اتاقش رفت .
جونگکوک: بازم گند زده؟الانم فرار کرد؟
تهیونگ: یچی فراتر... ولی سخت نگیر بهش بذار توی اتاقش گم و گور باشه تا ببینم چی میشه
جونگکوک: سخت نگرفتیم که اینطوری شده ته ...
YOU ARE READING
Little Moon S2~Vkook&Minhoon~👞
Fanfiction[complete✔️] 🚨به فصل دوم لیتل مون خوش اومدید🚨 یک خانواده ی غیر نرمال با مشکلات متعدد ، کیم تهیونگی که در معرض بحران ۳۵ سالگی قرار گرفته ، کیم جونگکوکی که همسرش دهنشو سرویس کرده ، و مینگیو و جیهونی که در تنگنای کراش روی هم به سر میبرن ولی جفتشون از...