پارت قبلی رو یادتونه؟ اگه نیست بخونید یادتون میاد🥲
جیهون: اینااینجان؟ نکنه برام تولد گرفتی؟
توی صورتش کوبید و موز متحرکش رو به جلو هل داد تا با سور و سات تولدش چشمدو چشمبشه و با رسیدنش جلوی پذیرایی کل اون خونواده از پشت مبل بیرون جهیدن و داد کشیدن:
+تولدت مبارک زردموزی
صحنه عجیب و در عین حال دراماتیک بود . یونگی بغضش گرفته بود و جیمین داشت موهای مینیگو و مینگیو موهای حیمین رو میکشید . تهکوک هم رفته بودن تویحلق هم و این وسط جیهون و باباییش پریدن تو بغل همدیگه.جیهون: پدرم
یونگی: پسرممم از سوپرایزت راضی ایی؟
جیهون: آره خیلی سوپرایز شدم
مینگیو: غلط کردی که سوپرایز شدی پست گذاشتی تو پیجت با من آماده شید بریم سوپرایز تولدم
جیهون: میخواستی کمتر ضایع بازی دریاری پتیاره
جیمین: برات متاسفم تو سوپرایز نشدی
جونگکوک: الان جدی جدی بچه رو بخاطر اینکه سوپرایز نشده دارین دعوا میکنین؟
جیهون: بچه تو قنداقه هیونگ من الان هیفده سال و ۳۶۴ روز و ۲۲ ساعتمه
تهیونگ: داشت ازت دفاع میکرد موز
یونگی : موز قیافته
جونگکوک: بابااااا؟
یونگی: هیکلشه؟
تهیونگ: نه عمو جان ولی یه چیز دیگم موزه موززز
دینگگگگ دونگگگگگگگ
جیمین: نفسم اومد
همه سمت در پرواز کردن و با باز کردنش نور شدیدی به داخل تابید و تمام خونه رو روشن کرد .
جین: عامل درخشش خورشید و زلالی آب و طراوت چمننن !!!! ورد واید هندسام جین اینجاستتتتت
نامجون: و همسرش
جیمین: ریدم فککردم پیک پیتزاهارو آورد
یونگی: پس نفست پیک پیتزا بود؟
جین: خفه شید ببینم جیهون قندعسلم کجا-... سلام پشمک شاشو بیا اینجا ببینمم
پرید بغل جیهون و دوتا ماچ آبدار کردش و همه رفتن تا مجلس تولد بلخره شروع بشه.
جین: خب به عنوان بزرگ جمع از لحاظ عقل و شعور و جذابیت دور از جون نام نام ، برات کادو خریدم عسل ، الان بازشون میکنید؟
مینیگو: نه نیم ساعت دیگه که هیجده سالش شد
نامجون: پیشاپیش متاسفم برای جین
یونگی: نه بابا این چه حرفیه از سرشم زیا-...
با نیشگون جیمین سکوت کرد و منتظر موند تا جیهون آرزوی پابلیک و بعدش پرایوتشو بکنه
ESTÁS LEYENDO
Little Moon S2~Vkook&Minhoon~👞
Fanfic[complete✔️] 🚨به فصل دوم لیتل مون خوش اومدید🚨 یک خانواده ی غیر نرمال با مشکلات متعدد ، کیم تهیونگی که در معرض بحران ۳۵ سالگی قرار گرفته ، کیم جونگکوکی که همسرش دهنشو سرویس کرده ، و مینگیو و جیهونی که در تنگنای کراش روی هم به سر میبرن ولی جفتشون از...