جیهون: اینجا خیلی تاریکه
مینگیو: میدونم ولی بیا جلوی پات پلهـس نیوفتی!
جیهون: باشـ_...
صدای بدی ایجاد شد و جیهون با ماتحت روی زمین افتاد .
مینگیو: احمق کجا افتادی؟؟
جیهون: خب بیشعور چراغقوه گوشی لعنتیتو روشن کن ... فک کنم کونم شکست...
مینگیو: به نام پدرم که مرا زایید و بابام که منو نامید و جیهون که مرا گایید اجی مجی لا ترجی
چراغ قوه گوشیو روشن کرد و نورشو توی تخم چشم پسر کوچکتر انداخت.
جیهون: گشایش ؟ مرد از اولی که اومدم اینجا فقط با گایش رو به رو بودم ، کو اتاق اون مادرج-
مینگیو: هیس شو اون اتاق آخریه که نورزرد داره، اونجاس
دستش رو کشید و خیلی با احتیاط گرد و خاک روی لباس هاش رو تکوند ، البته که من نوشتم تکوند شما بخونید مالید.
نور رو جلوی پاشون انداخت و تا به پشت در چوبی مرموزی که نور زرد از زیرش میومد بیرون رسیدن تلفنش زنگ خورد.
مینگیو: بابا من الان جاییم بعدا زنگ میزنم... باشه سر راه ماستم میگیر- اوا کارتمو خونه جا گذاشتم. میگم بزنه به حساب باشه باشه ....
جیهون: پیس پیس
به در اشاره کرد که یعنی خیلی وقت ندارن.
مینگیو: بابا وووش وووشش صدا نمیاد فییش فییش من صداتو ندا-
و گوشی رو قطع کرد.
جیهون: ادا اطوارات چی بود؟
مینگیو: هیچی ، بهونه واسه قطع کردن.
دستشو سمت در برد که آدامس موزی کنارش دستشو گرفت.
جیهون: اوهوک مردک...من در میزنم تو حرف بزن
مینگیو: چرا کارآسونو تو بکنی؟
جیهون: چون من کوچکترم
مینگیو: نه خودت همیشه میگی سن عقلیت بیشتره
جیهون: بگم گه خوردم قبوله؟
مینگیو: نه ملاک سن عقلیه
جیهون: من فقط سلام میکنم
مینگیو: من کل کارت لعتتیمو خالی کردم که تو فقط بیای بگی سلام؟ زارتان زورتانتو بذار واسه خونه هونا
سه ضربه به در زد و وارد شدن ، و با ورودشون بوی انواع و اقسام دود های معطر و نا معطر و گیاهان دارویی با خواصی که هیچوقت هیچکس ازشون ندیده به دماغشون دخول کرد.
جیهون: اشتباه اومدیم اینجا عطاریه
مینگیو: کدوم عطاریو دیدی که جلوی تشت طلا زانو بزنه و مواد بزنه؟
YOU ARE READING
Little Moon S2~Vkook&Minhoon~👞
Fanfiction[complete✔️] 🚨به فصل دوم لیتل مون خوش اومدید🚨 یک خانواده ی غیر نرمال با مشکلات متعدد ، کیم تهیونگی که در معرض بحران ۳۵ سالگی قرار گرفته ، کیم جونگکوکی که همسرش دهنشو سرویس کرده ، و مینگیو و جیهونی که در تنگنای کراش روی هم به سر میبرن ولی جفتشون از...