Rainy mood light'

42 16 2
                                    

سرشو تو دست هاش گرفت..احساس میکرد بدنش یخ کرده و تمام مغزش تو حالت ایسته

خاطرات جلو چشم هاش میرقصیدن و ژان توانایی متوقف کردنشون رو نداشت

انگار که ی نفر اونو به ی صندلی بسته باشه و مجبورش کرده باشه سخت ترین خاطراتش رو مثل فیلم تماشا کنه

سرش رو بلند کرد و به مانیتور روی میز خیره شد..میدونست االان به هیچ وجه

نباید سمتش بره ولی نمیتونست کنجکاوی بدی که ته دلش رو قلقلک میداد رو کنترل کنه..کنجکاوی که نسبت به حرف و نظر بقیه راجب خودش داشت همون کنجکاوی ای که همه ی انسان ها باهاشون بدنیا میان و زندگی

به سمت میزش رفت و سیستم رو روشن کرد

با بالا اومد صفحه به سرعت شروع به سرچ کردن کرد

ویدیو ها و عکس های زیادی وجود داشت با تیتر های مختلفی که

هرکدومشون به ی چیز مربوط بودن..مصاحبه ی امروز بود

ژان همونطور که ناخون هاشو هیستیریک میجویید موس رو تکون

میداد و تیتر هارو میخوند

" همجنسگرا بودن مدیر عامل گروه rk فاش شد"

"عکس لو رفته از دبیرستان رئیس Group RK"

"ازار جنسی یا یک رابطه؟ بشنوید از..."

" اینده ی Group RK بعد از این اتفاق چه خواهد شد؟؟

تک تک اون تیتر ها داشتن با روح و روان ژان بازی میکردن و

ژان قدرت محافظت از خوش رو نداشت مثه همیشه

اون تنها بود

ژان رندوم ویدیو های امروز رو پلی میکرد و نگاه میکرد

هنوزم اون لحظه براش وحشتناک تر از هرچیزی بود

قبل از نمایش عکس ویدیو رو استپ کرد و به سمت کامنت ها رفت

"باورم نمیشهههه"

"اونی که باهاش تو رابطه س کیه؟؟ادم معروفیه؟؟"

"واییی چه بوسه ی قشنگی داشتن کیوتتتت"

"میخواد چیکار کنه؟؟ابروش رفت.."

" حالم از این ادمای کثیف بهم میخوره که جامعه رو الوده میکنن"

"چطور با این گذشته تونسته مدیر عامل بشه؟؟"

"واااای خدای من"

"از اولم معلوم بود ی بچ به تمام معناس"

"چه کونی داره"

"حتما رفته به کلی ادم داده...خخخخ"

"K"

"کس شماره ش رو داره..؟؟بدجور میخامش"

هرچقد بیشتر کامنت هارو میخوند مغزش بیشتر تیر میکشید..

دست های یخ زده ش سر رو تو اغوش کشید و سرش رو پنهان کرد

'LovelyWhere stories live. Discover now