دَنس ددی : سلام سکسی لیدی
سَسی گرل : سلام غریبه تصادفی ؟
دَنس ددی : تو بیبی گرل خوبی هستی
سَسی گرل : چیزی رو به من بگو که ندونم
دَنس ددی : اوه سَسی~ من اینو دوست دارم
سَسی گرل : اوکی بی ادبی نباشه اما تو دیگه چه فاکی هستی ؟؟!
دَنس ددی : من ددی تو هستم
سَسی گرل : تو ددی من نیستی، چه فاکی ؟
دَنس ددی : من میتونم باشم اگه تو منو بخوای 😜
سَسی گرل : من واقعا نمیخوام تو باشی 😜
دَنس ددی : اوه این یعنی آره بیبی گرل، درست میبینم ؟
سَسی گرل : این درواقع یه نهِ جهنمیه !!
دَنس ددی : ددی نه رو به عنوان جواب قبول نمیکنه بیب
سَسی گرل : ظاهرا ددی همچنین نمیتونه یه اشاره بکنه .
دَنس ددی : تو سختش میکنی ، نمیکنی ؟
سَسی گرل : خداحافظ
دَنس ددی : آوو ... اینطوری نباش ، سنورینا
YOU ARE READING
Daddy / Jenlisa (Translated)
Fanfictionداستان کوتاهی که در آن جنی کیم پیام های نه چندان بی گناه ددی را دریافت می کند، آن شخص کیست؟ [کامل شده]