دَنس ددی :
سَسی گرل : چه لعنتی ؟!؟!دَنس ددی : من واقعا این عکسو رو از تو دوست دارم
دَنس ددی : تو خیلی پاک و معصوم به نظر میرسی اما من از اعماق وجودم میدونم که تو نیستی
سَسی گرل : ببخشید احمق ؟ من در این مورد پاکم
دَنس ددی : تو یه باکره ای ؟
سَسی گرل : آره
سَسی گرل : من اجازه نمیدم کسی به بکارت گرانبهای من نزدیک بشه
دَنس ددی : چون تو منتظر ددی بودی
سَسی گرل : اَههه فاک، من هات داگ کوچولوی تورو نمیخوام
دَنس ددی : درواقع من یه دیک بزرگ دارم
دَنس ددی : یه بزرگش !
اگه تو منو باور نمیکنی من میتونم بهت یه عکس بدم از ... میدونی فقط بهم بگو بیبی گرلسَسی گرل : تو میدونی که من میتونم بلاکت کنم
دَنس ددی : تو نمیکنی
سَسَسی گرل : بنابراین منو امتحان کن عوضی، فقط منو فاکینگ امتحان کن
دَنس ددی : تو منو خیلی دوست داری
سَسی گرل تورو به مدت 24 ساعت
بلاک کردهدَنس ددی : فاک !
YOU ARE READING
Daddy / Jenlisa (Translated)
Fanfictionداستان کوتاهی که در آن جنی کیم پیام های نه چندان بی گناه ددی را دریافت می کند، آن شخص کیست؟ [کامل شده]