NC 18+
با چسبوندن بک به میز، لب هاش رو عمیق تر بین لب های خودش کشید و بعد از چند دقیقه بالاخره به سختی تونستن از همدیگه جدا بشن.
بک با حس پایین تنه چان دقیقا زیر باسن خودش حس میکرد داره داغ میکنه برای همین سریع بلند شد و خودش رو به جمع کردن میز مشغول کرد. این بدن بی جنبهاش..
چان آروم خندید و خودش هم بلند شد تا به بک کمک کنه.
بک که حالا مشغول شستن کاسه های سرامیکی شده بود با یادآوری چیزی به حرف اومد:
_ راستی.. اون ماگ دمنوشی که برام درست کردی.. خیلی کیوت بود.. مرسی.
چان همینطور که نمکدون ها رو توی کابینت بالای سر بک جا میداد با یکی از دستاش باسن بک رو فشرد و با شیطنت زیر گوشش جواب داد:
_ قابلی نداشت بیبی.
بک از جا پرید و حالا که کارش تموم شده بود با بستن شیر آب سمت چان چرخید و با اخم کیوتی به شونهاش ضربه زد.
_ هی.. از این کارا نکن..
چان دوتا دستش رو دوطرف بدن بک به سینک ظرفشویی تکیه داد و سرش رو خم کرد تا بهتر صورت بک رو ببینه.
_ از کدوم کارا.. بیبی؟
هنوز رگه هایی از شیطنت توی صداش بود.
_ اینجوری هم صدام نکن..
_ چطوری..
و بعد با کمی فاصله و تاکید دوباره کلمه بیبی رو به آخر حرفش اضاف کرد.
با دیدن قیافه حرصی بک بلند خندید و بوسه سریعی بین دوتا ابروش و روی اخم کیوتش کاشت.
بک که حالا آروم تر شده بود بحث اصلیش رو ادامه داد:
_ ولی اون چی بود که روش کشیده بودی؟ مثلا قرار بود پاپی باشه؟
خندید و حالا نوبت چان بود که اخم کنه.
_ آره دیگه.. یه پاپی کیوت بود شکل خودت.. خال کنار لبش رو ندیدی؟!
_ واو چانیولا.. اون که بیشتر شبیه گربه بود.. یا اون نوشته کنارش چی بود.. منو بخور تا زودتر خوب شی؟! منظورت چی بود..
_ منظورم واضح بود دیگه.. محتویات لیوان.. همون دمنوش هایی که با خوردنشون زودتر خوب شدی-
اما حرفش با دیدن چشم های شیطنت آمیز بک و گونه های رنگ گرفتش قطع شد. حالا که بیشتر به اون جمله دقت میکرد.. چشم هاش گرد شد..
_ اوه صبر کن ببینم!! کی فکرشو میکرد بیبی ما اینقدر منحرف باشه..
بک خواست پسش بزنه اما چان مانعش شد.
_ هی وایسا.. نکنه.. دلت میخواد امتحانش کنی؟!
بیشتر برای اذیت کردن و شوخی این سوال رو پرسیده بود اما با دیدن سکوت بک و بیشتر قرمز شدنش با ناباوری صورتش رو بین دستاش قاب کرد.

BINABASA MO ANG
Yugen [Completed]
Romance•𝒴𝓊ℊℯ𝓃 یوگن کلمه ای ژاپنی به معنی احساس زیبایی رازآلود. مثل وقتی که به آسمون نگاه میکنی، و یهو ماه از پشت ابر بیرون میاد. یا پرسه زدن توی جنگل بدون فکر کردن به برگشتن. درست مثل وقتی که کسی رو دوست داری، ولی نمیدونی چرا اینقدر برات جذابه!! یوگن تع...