Part 02

86 22 28
                                    

با شنیدن صدای گوشیش کم کم بیدار شد، اخمی کرد و دستش رو سمت شلوارش برد و وقتی متوجه شد که گوشیش توی جیب شلوار راحتیش نیست، نفس کلافه‌ای کشید و چشماشو باز کرد. نگاهی به چانیول که هنوز خواب بود انداخت و آروم دستشو از دست چانیول بیرون کشید. سراغ کاپشنش که گوشه‌ی اتاق رها شده بود رفت و بعد از برداشتن گوشیش، بدون چک کردن اسم روی صفحه، تماس رو جواب داد تا فقط هرچه زودتر اون صدای گوشخراش قطع بشه: بله؟

بکهیون: هیچ معلوم هست کدوم گوری ای؟

خمیازه‌ای کشید و بدون توجه به صدای نسبتا بلند بکهیون، با خونسردی جواب داد: کجا میخوام باشم مرد؟ خونه ام.. خواب بودم.. چی شده؟

بکهیون: خواب بودی یا مرده بودی؟ صدبار زنگ زدم کره خر

کیونگسو: آیگوووو هیونی نگرانم شده

بکهیون: گمشو فقط

کیونگسو: چشم

بکهیون: هوففف حالا اینارو بیخیال.. کلاس ساعت ده رو یادت نره.. وقتی اومدی از زیر زبونت میکشم که چه خبره!

سری تکون داد و چرخید. به چانیولی که حالا با چشم‌های باز نگاهش میکرد، نگاه کرد و جواب بکهیون رو داد: باشه.. فعلا

بکهیون: مشکوک میزنی کیونگ! حواسم بهت هست! فعلا..

گوشی رو قطع کرد و سمت چانیول رفت: حالت خوبه؟ کی بیدار شدی؟ من بیدارت کردم؟؟

چانیول: الان اول کدومو جواب بدم؟

کیونگسو: همه شو!

چانیول: بیدار بودم.. دیشب چطوری اومدم خونه؟

کیونگسو دستی لای موهای بهم ریخته‌ش کشید و با به یاد آوردن دیشب، متوجه شد که کمرش تیر میکشه: من با بدبختی آوردمت.. یکم وزن کم کن یولی..

چانیول نفسش رو به بیرون فوت کرد و روی تخت نشست: چرا اینجا خوابیده بودی؟

به لبه‌ی تختش اشاره کرد و بعد، نگاهش رو روی کیونگسو چرخوند.

کیونگسو: چون منو با دوست دخترت اشتباه گرفته بودی و محکم دستمو چسبیده بودی!

به چانیول نگاه کرد و با دیدن تغییر حالت چهره‌ش، یادش افتاد که احتمالا یونا دیگه دوست دختر چانیول نیست: منظورم یوناست..

چانیول: جدا شدیم..

با اینکه خودش هم حدس زده بود، ولی باز هم از شنیدنش تعجب کرد: اوه.. چرا؟..

چانیول: دیشب چیزی درباره‌ش نگفتم؟

سرش رو به دوطرف تکون داد: نه چیزی نگفتی..

چانیول: پس بیخیالش.. مهم نیست..

از روی تخت بلند شد و سمت در رفت که کیونگسو با گرفتن ساق دستش، مانعش شد: بگو دیگه! خیر سرم رفیقتم مثلا!

Unread[ChanSoo, SeBaek]Where stories live. Discover now