Part 03

78 22 20
                                    

در مغازه‌ای که توش کار میکرد رو باز کرد و بعد از یه سلام و احوال پرسی سرسری، به رختکن رفت تا لباس فرمش رو بپوشه و بعد از برداشتن دفترچه یادداشت و مدادش، دوباره بیرون اومد: ببخشید دیر کردم هیونگ.. یه کاری برام پیش اومد یهویی..

مینسوک جاش رو با کیونگسو عوض کرد و همونطور که سمت رختکن میرفت، جواب داد: راستشو بگو! با دوست دخترت بودی؟

کیونگسو بلافاصله بعد از اینکه پشت صندوق قرار گرفت، روی صندلی نشست و به باسنش اجازه داد تا یکم خستگی در کنه که با شنیدن سوال مینسوک، چشم‌هاشو چرخوند و آهی کشید: کدوم دوست دختر؟ اصلا کسی پیدا میشه که بخواد با من باشه؟ همه دنبال پسرای پولدارن که قدشون دومتر باشه..

مینسوک: چرا پیدا نشه؟

بعد از چند ثانیه، همونطور که از رختکن خارج شده بود و سمت کیونگسو میرفت، حرفش رو ادامه داد: اگه کسی پیدا نشد اصلا بیا خودم هستم..

دست‌هاشو لبه‌ی میز صندوق گذاشت و یکم سمت کیونگسو خم شد و با صدای آرومی ادامه داد: پشت قفسه‌ی نودل‌ها هم میبوسمت!

کیونگسو با چشم‌هایی که گشاد شده بودن، دست‌هاشو به حالت ضربدری روی سینه‌هاش گذاشت و به سمت عقب خم شد و توی همون حالت، برای چند ثانیه به مینسوک خیره شد: هیونگ چرا خطرناک شدی؟

مینسوک که به نظر میرسید از حالت کیونگسو و نگاهش تعجب کرده، خندید و عقب کشید. کیونگسو درحالت عادی قطعا بحث رو به جاهای خطرناکی میکشوند ولی الان اصلا اینطور پیش نرفته بود.

مینسوک: نتیجه‌ی دوست بودن با توئه دو کیونگسو.. عین خودت لاسو شدم!

کیونگسو دوباره صاف نشست و قیافه‌ی مظلومی به خودش گرفت: من اگه لاس زدن بلد بودم که وضعیتم این نبود...

مینسوک میتونست به راحتی متوجه بشه که این کیونگسو، کیونگسو همیشگی نیست و ذهنش کاملا درگیره. اما اینکه کیونگسو در حد "کاری که یهویی براش پیش اومده" ازش گفته بود و سر بحث رو قبل از اینکه باز بشه، بسته بود، به این معنی بود که نمیخواد درباره‌ش حرف بزنه. پس تصمیم گرفت زیادی پاپیچش نشه: اتفاقا خیلی هم لاسوی خوبی هستی! غصه نخور به موقعش درست میشه... من دیگه باید برم.. مراقب خودت باش بچه..

کیونگسو سری تکون داد: باشه هیونگ.. مراقب خودت باش..

مینسوک همونطور که سمت در خروجی میرفت، دستش رو توی هوا برای کیونگسو تکون داد و کیونگسو هم، با لبخندی بدرقه‌ش کرد. بعد از رفتنش، نفسش رو با صدا به بیرون فوت کرد و دفترچه‌ش رو باز کرد. گوشیش رو برداشت و اپلیکیشن مترجمی که جونگین به زور براش نصب کرده بود رو باز کرد. جونگین معتقد بود کیونگسو احمقه که با وجود اپلیکیشن‌های مترجم، هنوز هم سراغ دیکشنری‌های قطور میره ولی کیونگسو هنوزم روش سنتی رو بیشتر دوست داشت و البته معتقد بود جونگین کسیه که احمقه چون ممکنه سازنده‌ی این اپلیکیشن‌ها، شخص گشادی بوده باشه و اطلاعات و توضیحات رو کامل وارد نکرده باشه. بکهیون هم با هر دوشون موافق بود و در عین حال، معتقد بود هر دوشون احمقن پس ترجیح میداد کلا توی بحث احمقانه‌شون شرکت نکنه!

Unread[ChanSoo, SeBaek]Where stories live. Discover now