وارد خونه شد و درو پشت سرش بست. به در تکیه داد و به خونهای که توی تاریکی فرو رفته بود و فقط یه چراغ خواب کوچیک و کم نور برای روشن کردنش تلاش میکرد، نگاه کرد. بغض توی گلوش رو برای هزارمین بار قورت داد و بدون روشن کردن چراغها، سمت اتاق خوابش رفت. با بی حوصلگی خودش رو روی تخت انداخت و به سقف خیره شد.
-انجامش دادم.. بالاخره..
به اشکهایی که تمام مدت زندانیشون کرده بود، اجازهی بیرون ریختن داد.
-چطوری شد که به اینجا رسیدیم؟.. از اولش.. قرار بود به اینجا برسیم؟.. قرار بود همه چیز اینطوری تموم شه؟..
کمی چرخید و روی پهلو خوابید. بازوش رو زیر سرش گذاشت و از پنجره به بیرون خیره شد.
-نمیدونم.. جون فکر کردن بهش رو هم ندارم.. ولی.. با این حال.. اینو میدونم که.. قرار نبود به اینجا برسیم..
چشمهاش رو بست و اجازه داد گریهش ادامه پیدا کنه.
"آخرین باری که اینطوری گریه کردم کی بود؟.. "
"شاید.. روزی که باهاش ازدواج کردی.. روزی که همه چیز تموم شد.. درست یه روز شبیه امروز.. "
*****
مشغول زیر و رو کردن منو بود که سهون با اخمهای نصفه و نیمهای پشت میز نشست.
سهون: سلام هیونگ
سرش رو بالا آورد و نگاهی بهش انداخت: سلام سهونا
با دیدن حالت سهون، منو رو روی میز گذاشت: چیزی شده؟
سهون: چی؟
کیونگسو: اخمات تو همه..
سهون: یه چیزایی شنیدم که امیدوارم راست نباشن.. تو با بکهیون حرف زدی؟
کیونگسو: خب آره پریروز باهاش حرف زدم.. بعد اون هم فقط پیام امروزش بود که گفت میخواد ببینتمون.. چطور مگه؟ چی شنیدی؟
سهون: چانیول بهم زنگ زده بود تا سراغ بکهیون رو بگیره.. ظاهرا دیشب وقتی رفته بودن سر قرار، بکهیون گفته که میخواد جدا شن و بعدش هم گذاشته و رفته..
کیونگسو برای چند ثانیه بدون هیچ حرفی به سهون خیره شد و سعی کرد تا حرفهای سهون رو هضم کنه.
کیونگسو: خب.. دلیلش چی بوده؟
سهون: نتونستم بپرسم.. چانیول اصلا خوب به نظر نمیرسید.. و وقتی فهمید که من از ماجرا بیخبر بودم هم گوشی رو قطع کرد و دیگه جوابم رو نداد..
کیونگسو: وات د فاک؟.. این دوتا چه مرگشونه؟؟
سهون: واقعا نمیفهمم.. همه چیز داشت بینشون خوب پیش میرفت.. حتی یه بار هم باهمدیگه بحث و دعوا نکردن..
کیونگسو: هوم..
سهون: هیونگ.. قبلا باهات دربارهی چیزی حرف نزده بود؟
YOU ARE READING
Unread
Fanfiction[تکمیل شده] بکهیون به همخونهی خودش یعنی چانیولی که با شخص دیگهای توی رابطهس علاقه داره. اما وقتی اون رابطه بهم میخوره، بکهیون همراه با سهون و کیونگسو نقشه میچینن تا.......... کاپلها: چانبک، کایسو ژانر: رمنس، اسمات، زندگی روزمره Telegram: @Ba...