جونگکوک
+هیونگ صدامو داری ؟
از جونگکوک به نامجون هیونگ پوف پوف (داره ادای بیسیم و در میاره)
هیونگ صدا میاد ؟٪کوک مسخره بازی در نیار ، اینی که دستته بی سیم نیست گوشیه احمق ،
اون پسره کار مشکوکی کرده تا الان؟+نه والا
از صبح که تعقیبش کردم اول رفته دانشگاه
ساعت ۱ اومده از دانشگاه بیرون ، رفته کافه
بعد با ینفر که انگار بارتندر کافه بود اومد بیرون ، الانم داره تو پارک قدم میزنه هر هر میخنده اون بارتندره ام مثل برج زهرمار داره بهش نگاه میکنه
هیونگ مطمئنی این پدرش همون قاچاقچی ست؟٪اره مطمئنن همونه پدرش
چرا می پرسی؟+این پسره به فیسش (قیافش ) نمیخوره کار خلاف کرده باشه
بیشتر بهش میاد یه حوری بهشتی باشه٪کوک لاس نزن به کارت برس
قبل اینکه چیزی بگم گوشیو قطع کرد
+اه تا کی باید اینجا علاف باشم
خوابم میاددددد•کوک ، هیونگ راست میگه زیادی لاس میزنی
و درضمن یه بستنی رو از رو جلدش قضاوت نمیکنن+باشه بابا تو بستنی فروش
پوکر نگام کرد
برگشتم و به خیابون نگاه کردم
چشمم به یه ماشین افتاد که پنج تا ماشین دورش کرده بودن
اون ماشین وسطیه با بقیه فرق داشت فرقشم این بود که از صد فرسخی میشد فهمید که خیلی ماشین گرونیه ، همه ی شیشه هاشون دودی بود و اصلا داخلشونو نمیشد دید
وقتی دقت کردم دیدم برند شرکت هیونگ روشه+پشمام یعنی این همونه؟
•چی همونه؟
تهیونگ
-راه بیوفت عمارت
:چشم قربان
از پنجره ی ماشین به بیرون نگاه کردم
همینجور که داشتم به بیرون نگاه میکردم یهو پسریو دیدم که داره با دوستش حرف میزنه و می خنده ،
چشماش با هر بار خنده حلالی میشه ،
من کامل غرق زیبایی هاش شده بودم-همینجا نگه دار
:چی؟ ولی قربان.
- یه حرفو دوبار تکرار نمیکنم
:چشم
ماشین همونجا پارک کرد
:قربان به بقیه چی بگم؟
-بگو برن
:قربان اگه بقیه برن ممکنه جونتون تو خطر بیوفته
-یه حرفو دوبار تکرار نمیکنم
این دومین باریه که دارم بهت اخطار میدم بار دیگه ای در کار نیست:چشم هرچی شما بگین
دوباره سرمو برگردوندم و به اون پسر نگاه کردم
رو یه نیمکت پارک نشست
یه دوربین عکاسی از کیفش در اورد و سمت اون پسری که انگار دوستش بود برگشت
بزور سعی داشت ازش عکس بگیره
اصلا درک نمیکردم این چه حسیه که من دارم
با هر بار دیدن خنده اش لبخند رو لبم میاره
خیلی وقت بود که اینجوری لبخند نزده بودم
(انگار اون پسر یه دنیای دیگه ای رو برام از همون نگاه اول رغم زده بود )
YOU ARE READING
عشق همانند زیبایی ماه و ارامش باران
Actionکاپل اصلی : تهمینکوک کاپل فرعی : نامجین سپ جنلیسا ژانر : طنز ، امپرگ ، اسمات🔞، اکشن ، مافیایی ، پلیسی تهیونگ: من خیلی زود بزرگ شدم انقدر زود که نفهمیدم کِی ۱۳ سالم شد و بدبختیام شروع شد دلم میخواد برگردم به همون زمانی که حتی معنی دردامو نمیدونستم...