کمی عقب رفت و روی زانوهاش قرار گرفت و درحالیکه از پایین به بالا به یونگی نگاه میکرد، گفت:
-یادمه آخرین بار بهت گفتم حق نداری بهم بگی بیبی، یادت رفته؟
پسر بزرگتر کمی صورتش رو جلوتر آورد و با وارد کردن فشار، دو تا انگشتهاش رو وارد سوراخ جیمین کرد.
+نه، یادم نرفته بیبیبوی! اما ظاهرا تو فراموش کردی که بهم اجازه دادی موقع سکس، بیبی صدات کنم!
انگشتهاش رو داخل جیمین حرکت داد و به چشمهای بالارفتهی جیمین و لبهای نیمهبازش خیره شد.
+نمیدونستم اینقدر لذت میبری، وگرنه زودتر از اینها سوراخ تنگت رو با انگشتهام فتح میکردم.
صورتش رو جلوتر برد و گونهاش رو به گونهی جیمین مالوند و زبونش رو روی فک و صورت جیمین میکشید.
نالههای ریز و درشت جیمین که از لای لبهای نیمهبازش خارج میشدن کافی بود تا کنترل سرعت دستش رو از دست بده و جوری نرم و روون داخل جیمین بکوبه که انگار از چندین بسته لوب استفاده کرده.
دست راستش رو پشت جیمین گذاشت و نوازشوار، پهلو و کمر لخت و خیسش رو لمس میکرد.صورتش رو پایین برد تا بوسهای به روی گردن جیمین بزنه که جیمین سرش رو برگردوند و بدون گفتن حرفی، لگنش رو بالا آورد و همراه با قوس دادن به کمرش، سرش رو نزدیک عضو سختشدهی یونگی برد.
دستش رو به بالزهاش کشید و خلاف جهت ساعت، بالزهاش رو مالید.
یونگی اما شوکه از حرکت بیمقدمهی جیمین، لحظهای از حرکت ایستاد.
+جیمین؟
-اون دست لعنتیت رو سریعتر حرکت بده تا قطعش نکردم.
جیمین گفت و بدون مکث، کل عضو یونگی رو توی دهنش جا داد و مک عمیقی به طولش زد.
با شنیدن نالهی عمیق یونگی، مک دیگهای به سر عضوش زد و همراه با تنگ کردن حلقه لبهاش، سرش رو بالا و پایین کرد.
-فاک به اون دهن لعنتیت!
درحالیکه لب پایینش رو میگزید، دستش رو از روی کمر جیمین به سرش رسوند و به حرکتش سرعت داد.
-آه... جیمین... اون دهن لعنتیت... زیادی عالیه...
انگار شنیدن همین تعریف کافی بود تا جیمین عقب بره و توی چشمهای خمار یونگی خیره بشه.
+که اینطور، پس فقط خودت داری لذت میبری؟
-من؟ کیه که داره از بفاک رفتن سوراخش با انگشتهام لذت میبره و پریکامش رو روی شکمم میریزه؟ لابد منم؟!
جیمین اخمهاش رو توی هم کشید و نگاه تیزی تحویل یونگی داد.
+به هرحال...
جلوتر اومد و دستش رو روی عضو یونگی گذاشت و مالشش داد و درحالیکه نفس داغش رو توی گردن یونگی خالی میکرد، لب زد:
-این چیزها راضیم نمیکنه یونگ، دیکت رو میخوام، به نفعته که بخشندگی به خرج بدی پیرمرد! اصلا بیینم، این دسته بیلت فایده هم داره؟
انگار نسبت دادن لفظ پیرمرد چندان به مزاج یونگی خوش نیومد، این رو میشد از فشار دادن گردن جیمین فهمید.
درحالیکه با یک دستش به دور گردن جیمین فشار میآورد، جیمین رو چرخوند و درحالیکه پشت جیمین به شکم یونگی چسبیده بود، عضوش رو روی ورودیش تنظیم کرد.
+پیرمرد؟ خیلی خب! جوری داخلت میکوبم که یاد بگیری دیگه این حرف رو تکرار نکنی، فسقلی!
یونگی گفت و بدون هیچ رحمی، عضوش رو به یکباره وارد جیمین کرد و درحالیکه دستش رو جلوی دهنش گذاشته بود تا صدای فریاد جیمین بلند نشه، خیره شده بود به چشمهای درشتشده از دردش.
بدون اینکه مهلت بده تا به عضوش عادت کنه، ضرباتش رو شروع کرد.
+میدونی، خیلی دوست ندارم که وقت رو تلف کنم، برای همین دوست دارم از همون اول نقطهی حساست رو بکوبم، لذتش زیادی عالیه.
یونگی میکوبید و بدن خیس جیمین با هرضربه به پروستاتش از جا میپرید.
خیره به چشمهای جیمین که از لذت و درد به اشک نشسته بودن، گفت:
+کاش میتونستی حسش کنی... آهه... کاش... میتونستی حس کنی که... چطوری... سوراخ خیس و تنگت... عضوم رو داره نصف میکنه... و ببینی که چطوری... میمکتش...
با حس حبس شدن نفس جیمین، متوجه نزدیک بودنش شد، برای همین سرعتش رو بیشتر کرد.
دستش رو از جلوی دهن جیمین برداشت و اجازه آزاد شدن نالههاش رو داد.
سمفونی نالههاشون توی فضای حمام، هردوشون رو به اوج نزدیکتر میکرد.
دستش رو دو طرف پهلوی جیمین گذاشت و با بیشتر کردن سرعت کمرش، ضربات عمیقتری زد.
لالهی گوش جیمین رو به دندون گرفت و زیر گوشهاش نالید.
-پسر خوب! برام بیا... نشون بده چقدر از دیکم لذت میبری... نشون بده چقدر عالی داری بفاک میری... نشون بده چقدر مشتاقی براش... نشونم بده بد بوی کوچولو!
با کوبیدن ضربه بعدی، چشمهای جیمین محکم روی هم قرار گرفتن و قوس عمیق کمرش و کامی که از عضو نرم و صورتیش رو بدنهاشون پاچید، نشونی از کام شدنش بود.
با دیدن کام شدن جیمین، نالهی مردونهای سر داد و بعد از کوبیدن چند ضربه، سوراخ جیمین پر از کامش کرد.
هردوشون نفسنفس میزدن.
بدون اینکه عضوش رو از جیمین خارج کنه، به عقب دراز کشید و بدن جیمین رو بیشتر به خودش چسبوند.
بوسهای به روی گونههاش زد و موهای نم دارش رو از روی پیشونیش کنار زد.
صورتش رو جلوتر برد و زیر گوشهاش زمزمه کرد:
-عالی بودی جیمین، عالی بودی فرشتهی من!
![](https://img.wattpad.com/cover/340566158-288-k649286.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Love in Crime
ContoLove in crime 🩺 ➤ Genres: Romance, Medical, Criminal, Mystery, Smut ➤ Writer: Arsa ➤ Pt: 17 کشف کردن سرنخ از کسی که اینقدر تیزه و اینهمه قتل انجام داده که پلیس هیچ نشونهای ازش پیدا نکرده، بیش از حد ظرفیتم برام لذت داره. میشه گفت یه جور مسابقه...