Episode 9

61 11 0
                                    

"Unknown's Pov"

قدم‌هام رو تندتر کردم تا زودتر به مقصد برسم.

-دارم میام پیشت، بهشت کوچکم! چیزی نمونده مال خودم شی.

"Yoongi's Pov"

با بدن درد بدی چشم‌هام رو باز کردم.
باورم نمیشه کف آشپزخونه خوابیده باشم.
-تقصیر جیمین بود، نمی‌تونم درکش کنم، جوری ناله می‌کرد که مطمئنم لذت برده، پس چرا بعدش پرتم کرد بیرون؟ چرا بعد از اینکه تو بغلم خوابید، نصف‌شب بیدار شد و بدون ملاحظه، من رو پرت کرد بیرون؟

با فکر به اینکه شاید کاری کردم که از دستم دلخور شده باشه، گوشی رو برداشتم و شماره‌اش رو گرفتم.

جواب نمی‌داد.

کش و قوسی به بدنم دادم و با همون لباس‌های دیروزم، چنگی به سوییچ ماشین زدم و به سمت خونه‌اش به راه افتادم.

چند باری زنگ خونه رو فشار دادم اما جواب نداد.

-یعنی خوابیده؟

دیگه داشتم ناامید می‌شدم که در باز شد.

"Unknown's Pov"

-حس درآغوش گرفتنت زیادی هیجانیم می‌کنه، عروسک شیشه‌ای من! هرچقدر می‌خوای تقلا کن، دیگه مال خودم شدی، خودِ خودِ خودم!

"Yoongi's Pov"

دیگه داشتم ناامید می‌شدم که در باز شد.

قامت ظریفش رو توی چهارچوب در دیدم.

سرش پایین بود و دست‌هاش رو به دیوار تکیه داده بود.

-جیمین، حالت خوبه؟

لبخند محوی زد و سرش رو بالا آورد.

+خوبم مین، ممنونم که حالم رو می‌پرسی، چرا نمیای داخل تا یه چای مهمونت کنم؟

نگاه یخ زده‌اش رو به چشم‌هام دوخت.

حقیقتا کمی ازش ترسیدم، نمی‌دونم چش شده اما مطمئنم اتفاقی افتاده.

شاید کسی اذیتش کرده؟! نمیدونم، باید بفهمم چه اتفاقی افتاده.

Love in Crime Où les histoires vivent. Découvrez maintenant