{4}
●Vtae.kim Requested to follow you.
حذف | تایید
●Vtae.kim wants to send you message.
حذف | تأیید|
•(ته): جین؟
【دیده شد...】:جییییین؟
:قبول کردی ولی خیلی دیر انجامش دادی، چرا؟
•(شما):چون کار داشتم.•(ته): اوه
: متوجه ام
: فکر کنم به علائم نگارشی دقت میکنی
: پیام خیلی جدی ای بود.
•(شما): لطفا حرفاتو تو یه پیام بفرست.
:وقتی پیام ها رو تیکه تیکه می فرستی، گوشیم هنگ میکنه.
•(ته): وقتی رودررو حرف میزدی خیلی صمیمی تر بودی جین
: فکر کنم اصلا نباید پیام می دادم ولی می خوام دوباره ببینمت
:نخواستم از طریق جیمین پیدات کنم
•(شما): حالا هرچی، مشکلی نیست.
•(ته):خببب...
:موافقی همو ببینیم؟
:لطفا بیا دوباره با هم وقت بگذرونیم جین
:لطفا لطفا لطفا
:لطفا
گفته بودم لطفا؟
•(شما): چرا اینقدر روی این موضوع اصرار داری؟
:میشه سعی کنیم همه چیز رو فراموش کنیم؟
:این جور کارها برای من خیلی سخته،متاسفم.
•(ته):ولی تو هر از گاهی با جیمین وقت میگذرونی
:پس چرا با من نه؟
:و با اون پسره، هیونسوک یا همچین چیزی وقت میگذرونی
:فرق من با اونا چیه؟
•(شما):اول از همه، هیونسئوک نه و هوسوک.
:در ضمن من از جیمین خوشم نمیاد فکر کنم اینو بهت گفته باشه. هیچوقت نتونستیم همدیگرو دوست داشته باشیم.
•(ته): من مثل جیمین رومخ نیستم، قسم می خورم که نیستم
:مطمئنم ازمن خوشت میاد
•(شما):مطمئن نیستم.
•(ته):این تو بودی که از من پرسید کی دوباره ببینمت؟
:الانم با من ملاقات میکنی
:انتخابی دیگه ای نداری
【دیده شد...】بخاطر اینکه مثل یه احمق، 'کی می تونم دوباره ببینمت؟' رو پرسیده بودم از خودم متنفر بودم.گرفتار شدن در جادوی لحظه و تسلیم شدن به یه هیجان ساده از بزرگترین اشتباهاتی بود که مرتکب شدم. نمی دونستم می خوام دوباره تهیونگ رو ببینم یا نه.
با وجود اینکه به سختی میتونستم تأثیری که اون روی من گذاشته بود رو با کلمات بیان کنم، مطمئن نبودم وقتی دوباره به صورتش نگاه میکنم قراره همون احساس رو داشته باشم یا نه.
YOU ARE READING
'Psychological Play'【taejin】
Fanfiction"نترس" با صدای آرومی زمزمه کرد، "چشمهات رو ببند، فقط تاریکی رو ببین." شاید چیزی که می خواستم فقط دیدن تاریکی نبود. تجربه کردن تاریکی به طور مستقیم بود. ▪︎Genre▪︎ Romance| Smut. Taejin♥︎