صدای موسیقی داره به اسمون میرسه. و از ترک های خونه ی نایل واردش خونش میشه و چشمای نایل به دلخوری از هم باز میشه . صدای موسیقینزدیکه چهار ساعته تا الان که متوقف نشده و این داره اونو به طور جدی ای دیوونه میکنه اگه که فورا اون صدا قطع نشه. هیچ راهی وجود نداره که اون بتونه بخوابه اگه این صدا همینطوری به بلند شدن ادامه بده .نایل از تختش میپره و شلوار ورزشش رو میپوشه و از اتاق تاریکش به طرف منشا صدا حمله ور می شه. قطعا این صدا داره از اپارتمان همسایش میاد. اپارتمانی که دقیقا پرس شده کنار دیوار نایل. هوای شب سرده زمانی که نایل بیرون از خونش به سمت خونه ی کناریش رفت . در خونه ی بقلیشو با عصبانیت میزنه و ابرو هاش به هم گره خوردن و دستهاش مشت شده
بعدش در باز شد.وصدای موسیقی چند برابر شد و مثل دیواربهش ضربه زد.و بعدش یه بویی اومد حتما اونا داشتن مواد میکشیدن و نور چراغ های روشن اونجا بی رحمانه چشمهای نایلو اذیت میکرد..
"میتونم کمکی بهت بکنم؟" اون صدا پرسید .نایل دستشوبه سمت نوری که داشت تو چشمهاش میدرخشید گرفت تا همسایشو ببینه.
زین مالیک
نایل و زین هیچوقت از هم متنفر نبودند. در واقع موقعی که زین چند هفته زودتر اومده بود و اون دوتا با هم اشنا بودند. وقتی اونا همو میدیدن به هم دست تکون میدانو شاید یکم لبخند بهم میزدن و حتی یکبار زین به نایل کمک کرد تا وسایبش رو بیاره . ولی بعدش که پارتی ها شروع شد نایل بخاطر اون صدا ها و بوها خواب نداشت. اینا براش خیلی زیاد بود.اون تو تختش ساعت ها امیدوار بود که صدا ها تموم شه و شاید اون بتونه یه خورده استراحت کنه.
چیزی که در مورد زین وجود داشت این بود که اون خودشو با جوهر پنهون کرده و هروقت که نایل همساییه ی برنزیش رو میبینه جوهرای بیشتر و بیشتری بدنشو پوشونده و نایل فکر میکنه که به زودی قراره این تتو ها کل بدنشو قورت بدن.
" میتونی لطفا صدای موزیکو کمش کنی ؟ " نایل در خواست کرد و چشمهاش رو مالید لعنتی اون واقعا خسته بود
زین خندید وشکم صافش رو گرفت. چشمهای طلاییش به صورت رنگ پریده ی نایل افتاد.
" رفیق من پارتی راه انداختم موسیقی نمیتونه متوقف شه"
" من نمیتونم بخوابم " نایل غر زد .ناله کرد و دستهاش رو بالا اورد. "اگه تو این موسیقی لعنتی رو خاموش نکنی من به پلیس زنگ میزنم"
زین ترغیب شد و ازخونش بیرون اومد درو بست . با نوک انگشتش به سینه نایل زد و مستقیم به چشمای نایل خیره شد." گوش کن ، هوران. این خونه مال منه و هروقت که بخوام میتونم هر کاری رو که بخوام انجام بدم و بخاطر اینک ه من دارم کمی موسیقی پلی میکنمو تو نمیتونی طوری رفتار کنی که انگار یه پا تو باسنته "
YOU ARE READING
Urban Ink(persian translation)(ziall)
Fanfictionنایل از همسایش زین مالیک متنفره. و کل بدنش پر از تتوست وبیشتر از هرکسی که نایل میشناسه سیگار میکشه و اونا بیشتر وقتشونوسرهم داد میزنن. تا اینکه به خاطر یه سری اتفاقات نایل عاشق زین میشه و....