ا/ن:اوکی ولی ته با موهای بلند>>
﹎﹎﹎
یونا،جونگ کوک و تهیونگ ، هر سه سر میز غذا خوری نشسته بودن و در حال صحبت کردن بودن.تهیونگ تا مدتی پیش هنوز یکم با یونا احساس خجالت داشت ولی بیشتر که حرف میزدن، ته تونست با یونا گرم بگیره.همه از غذای ته و مخصوصا رفتار های کیوتش (چون تو لیتل اسپیس بود) خیلی خیلی خوششون اومده بود و لذت میبردن.
_بیبی کوچولو،وقتشه بری بخوابی!
_نه!! تهته خوابش نمیاد.
ته قیافه ای بامزه و عصبانی طور به خودش گرفت و جونگ کوک سعی کرد تا جلوی خندش رو بگیره،آخه کی میتونه از دست رفتار های بامزه ی پسرک نخنده؟حتی یونا هم از بامزه بودن پسر خوشش اومده بود.
_ولی بیبی من به خواب نیاز داره مگه نه؟
_اهههه!! باشهه ...
کوک با لبخند شیطانی ای ، کنار گوش ته زمزمه کرد:
_یادت نره بیبی ، امشب جات پیش خودمه،بالاخره یونا به مکان خلوت نیاز داره بعد اون اتفاق.پیش منم نمیتونه بخوابه ، هوم؟
ته هنوز از اینکه کوک شبا لخت میخوابه خجالت زده بود،ولی خب...نمیتونست که رو زمین بخوابه مگه نه؟
_...باشه...تهته پیش کوکی هیونگیش میخوابه...و نونا هم میتونن توی اتاق من بخوابن.
_هی پسر لازم نیست منو جمع ببندی،من دیگه یجورایی عمهت حساب میشم...و اینکه ممنون کیوتی.
ته لبخندِ مستطیلی شکلی نشون داد.
ا/ن:آخه لبخندتتت وایییی😭🌱
یونا خندید و تشکر کرد و به سمت اتاق ته رفت.
کوک هم کرمش گرفته بود، ته رو براید استایل بقل کرد بوسه ای روی پیشونیاش گذاشت.
_کوکککک!!!
_بریم تو اتاقم بیبی.(داداش چرا اینطوری حالا😂)
ESTÁS LEYENDO
Little boy ✰ | KookV
FanficComplete ☑ . . تهیونگ،پسری که بخاطر بچگونه رفتار کردنش (little space) مورد اذیت قرار میگرفته میفهمه به کارای دخترونه مثل چیر لیدینگ (cheerleading) علاقه داره،ولی قبل از این که بتونه به مادر و پدرش بگه اونا رو از دست میده... Genre:little space,smut,r...