Chapter 07: Hold me tighter...

101 21 0
                                    


"محکم‌تر نگهم دار..."

- کی اینطوری بهت... آسیب زده؟ هوم؟

و برخلاف گفته‌اش، به یکباره انگشت‌هاش رو زیاد کرد و سر ژوان رو با دست دیگه‌اش فشار داد:

- چ... چ.. لعنت.

بعد از تعللی برای لکنتش، ادامه داد:

- چطور با این وجود حتی برای انگشت‌هام هم تنگی، پارک ژوان؟

- ا...آه می..می‌سوزه...

ژوان کلافه زیر وزن مرد به خودش پیچید و همونطور که لب‌های درشتش رو روی هم می‌فشرد، اصوات نامفهومی از میون لب‌هاش فرار کرد:

- کا..میل...

ملحفه‌ی سفید زیر انگشت‌های کوتاهش جمع شد و ژوان بی‌اختیار قوسی به کمرش داد:

- د..دکتر با کام داغت د..درمونم کن...

کامیل بی‌صدا خندید و همونطور که انگشت‌هاش رو آهسته بیرون می‌آورد، زیرلب گفت:

- طفره م... می‌ری؟

با خالی شدن ناگهانی اون حفره، حجم زیادی از اسلیک ازش خارج شد که کامیل با پایین بردن شلوارش، عضو تحریک شده‌اش رو با اون تر کرد:

- م... م... می‌خوام مارکت کنم. گازت بگیرم، طعم خونت رو بچشم امگا... باید مزه‌ی این میوه‌ی ملس وحشی رو بدی که دیوونه‌کننده‌ست.

عضو حجیم و بزرگش رو روی ورودی سرخ و آزرده‌ی ژوان کشید و با تکیه‌گاه کردن دست‌هاش دو طرف جسم امگا، روی کمر اون خم شد:

- م... م می‌دونی اگر‌ الان انجامش بدم، دیگه نمی‌تونم اجازه بدم با هیچکس جفت بشی؟

پلک‌های ژوان روی هم افتاد و تنها با شنیدن اون کلمات، ضربان قلبش به شدت بالا رفت و گونه‌ها و پشت گوش‌هاش کاملا سرخ شد:

- ا..اگه نکنی، پشیمون می‌شی!

امگا که لغزیدن اسلیک داغ و غلیظش رو روی پایین‌تنه‌ا‌ش احساس می‌کرد، با حرص و اشتیاق بیشتری جمله‌اش رو بیان کرد و درحالی که توی خودش جمع می‌شد، پیشونی نم گرفته از عرقش رو به بالش فشرد:

- م..می‌خوام، آلفا... می‌خوامش لعنتی!

- طفره نرو پارک ژوان.

کامیل زیرلب زمزمه کرد و آهسته عقب کشید؛ انگشت‌هاش لای موهای آبی و گوش‌های خزدار نرم امگا خزید و خیلی آروم، چنگی به اون‌ها انداخت، با تحکمی نادر در کلامش گفت:

- جواب م... م... من رو بده.

- م..می‌دونم...

ژوان شوکه، با هق بلند و پرسروصدایی جواب آلفا رو داد؛ چشم‌ها‌یی که دودو می‌زد رو کمی سمت بالا چرخوند و سردرگم زیر لب نالید:

Juanne ∥ ژوان {Hamira verse, NamMin}Donde viven las historias. Descúbrelo ahora