"محکمتر نگهم دار..."
- کی اینطوری بهت... آسیب زده؟ هوم؟
و برخلاف گفتهاش، به یکباره انگشتهاش رو زیاد کرد و سر ژوان رو با دست دیگهاش فشار داد:
- چ... چ.. لعنت.
بعد از تعللی برای لکنتش، ادامه داد:
- چطور با این وجود حتی برای انگشتهام هم تنگی، پارک ژوان؟
- ا...آه می..میسوزه...
ژوان کلافه زیر وزن مرد به خودش پیچید و همونطور که لبهای درشتش رو روی هم میفشرد، اصوات نامفهومی از میون لبهاش فرار کرد:
- کا..میل...
ملحفهی سفید زیر انگشتهای کوتاهش جمع شد و ژوان بیاختیار قوسی به کمرش داد:
- د..دکتر با کام داغت د..درمونم کن...
کامیل بیصدا خندید و همونطور که انگشتهاش رو آهسته بیرون میآورد، زیرلب گفت:
- طفره م... میری؟
با خالی شدن ناگهانی اون حفره، حجم زیادی از اسلیک ازش خارج شد که کامیل با پایین بردن شلوارش، عضو تحریک شدهاش رو با اون تر کرد:
- م... م... میخوام مارکت کنم. گازت بگیرم، طعم خونت رو بچشم امگا... باید مزهی این میوهی ملس وحشی رو بدی که دیوونهکنندهست.
عضو حجیم و بزرگش رو روی ورودی سرخ و آزردهی ژوان کشید و با تکیهگاه کردن دستهاش دو طرف جسم امگا، روی کمر اون خم شد:
- م... م میدونی اگر الان انجامش بدم، دیگه نمیتونم اجازه بدم با هیچکس جفت بشی؟
پلکهای ژوان روی هم افتاد و تنها با شنیدن اون کلمات، ضربان قلبش به شدت بالا رفت و گونهها و پشت گوشهاش کاملا سرخ شد:
- ا..اگه نکنی، پشیمون میشی!
امگا که لغزیدن اسلیک داغ و غلیظش رو روی پایینتنهاش احساس میکرد، با حرص و اشتیاق بیشتری جملهاش رو بیان کرد و درحالی که توی خودش جمع میشد، پیشونی نم گرفته از عرقش رو به بالش فشرد:
- م..میخوام، آلفا... میخوامش لعنتی!
- طفره نرو پارک ژوان.
کامیل زیرلب زمزمه کرد و آهسته عقب کشید؛ انگشتهاش لای موهای آبی و گوشهای خزدار نرم امگا خزید و خیلی آروم، چنگی به اونها انداخت، با تحکمی نادر در کلامش گفت:
- جواب م... م... من رو بده.
- م..میدونم...
ژوان شوکه، با هق بلند و پرسروصدایی جواب آلفا رو داد؛ چشمهایی که دودو میزد رو کمی سمت بالا چرخوند و سردرگم زیر لب نالید:
ESTÁS LEYENDO
Juanne ∥ ژوان {Hamira verse, NamMin}
Fanfic🔴 #Full 🔴 داستان ژوان، گریزی به دنیای خلق شدهی هامیرا ( #HaMira ) با ژانرهای امگاورس، هایبریدی، امپرگه که عاشقانهای سرکش و قدیمی رو به تصویر میکشه. طبق توضیحاتی که در پارت 00 داده شده، آشنایی کلیای با شخصیتهای داستان هامیرا پیدا میکنین اما خ...