"من ازریل رو بوسیدم!"
- دکتر! دکتر کامیل فقط چند لحظه...
آلفا در همون حال که شتابزده به طرف اتاقش میرفت، آشفته سر برگردوند و گفت:
- م...م میسپرمش به خودت...
- نه! کار من نیست!
برای لحظهای برگشت و دستش رو روی شونهی همکارش گذاشت، لبخندی به چهرهی خستهاش نشوند و زیرلب گفت:
- چرا هست؛ باید برم... خانوادهام به کمکم نیاز داره. میدونم که تا برگردم مراقب تامی هستی!
- ولی شما که گفتید چند ساعت دیگه پرواز دارین!
کامیل مضطرب بازدمش رو رها کرد و با لحنی پرتشویش گفت:
- برای همین باید هرچه زودتر پیداش کنم.
نگاه مرددی به همکارش انداخت؛ ضربهای به شونهاش زد و به یکباره طرف اتاقش رفت.
شتابزده خودش رو پای سیستم رسوند و فلشی نقرهای رنگ رو از داخل کشو بیرون آورد.
بی معطلی اون رو به سیستمش وصل کرد و با عجله بین فایلهای داخل فلش، دنبال پوشهای تحت عنوان '' مدارک ازریل هیونگ'' گشت.
بین لینکها و عکسهایی که ازریل داخل فلش قرار داده و غیرمستقیم به دستش رسونده بود، دنبال لیستی از مشکوکترین کلابهای قمار گرگها گشت که اکثر اونها، تعدادی چترومهای شرطبندی و ویدیوی زنده از شرطبندیهای جمعی داشتن.
لینکهایی که طی اون روزها، با وجود عامه بودن، محتاطانه بررسی کرده بود رو گشت و با امید به اینکه ژوان رو در ویدیوچتهای زنده از برنامهیهای گروهی و تفریحی گرگها پیدا نکنه، بیاونکه حتی به درستی نفس بکشه، لینکهای مختلف رو دنبال کرد.
با دست دیگهاش، مضطرب پوستههای لبش رو میکشید و چترومهای برنامه ریزی رو بالا و پایین میکرد تا سرنخ و یا حتی کلمهی رمزی برای برنامههایی نامعقول پیدا کنه اما از طرفی احساس میکرد که اگر ژوان در همون لحظات وسط خطر باشه، تمام این پروسه وقت تلف کردنه و باید هرچه زودتر خودش رو به جایی برسونه...
حس عجیبی که بینهایت بهش اعتماد داشت، اون به سمت جایی که درش نشسته بود و گزینههایی که بررسی میکرد، میکشوند و گوش دادن به این حس، قدم اولی بود که کامیل برای یک تصمیمگیری سریع برمیداشت.
برای دقایقی کشدار، چترومهای مختلف رو بررسی کرد و لحظهای که سرنخی از ژوان پیدا نشد، نفس راحتی کشید.
با این وجود، هنوز تشویشی که اجازهی فکر کردن بهش نمیداد رو احساس میکرد و انگار چیزی که باید پیدا میکرد، بیشتر از قبل گم شده بود.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Juanne ∥ ژوان {Hamira verse, NamMin}
Hayran Kurgu🔴 #Full 🔴 داستان ژوان، گریزی به دنیای خلق شدهی هامیرا ( #HaMira ) با ژانرهای امگاورس، هایبریدی، امپرگه که عاشقانهای سرکش و قدیمی رو به تصویر میکشه. طبق توضیحاتی که در پارت 00 داده شده، آشنایی کلیای با شخصیتهای داستان هامیرا پیدا میکنین اما خ...