لایت روایت می کند
حالا معلوم می شود که من "دوست پسر" یک زن احمق هستم
دختر کوچکی به نام میسا
دختری که معلوم شد کیرا دوم است و چشمان شینیگامی دارد، حاضر است به من اجازه دهد از او استفاده کنم زیرا از کیرا برای کشتن کسی که پدر و مادرش را کشته است و ادعا می کند که عاشق من است، سپاسگزار است. چقدر او احمق است.اگرچه راستش را بخواهید کمی ناراحتم می کند. او نخی روی انگشت کوچکش ندارد، بنابراین شخص مقدر او در این دنیا نیست. به همین دلیل است که میسا احساس می کند مجبور است عشق را در جای دیگری پیدا کند. و به نظر می رسد او متوجه من شده است.اگر شینیگامی او نبود تمام این وضعیت به درد من می خورد. رم لعنتی
اگر او نبود می توانست از میسا برای به دست آوردن نام ال استفاده کند و سپس کل نیروی ویژه و خود میسا را می کشت.
او تنها کسی است که می داند من کیرا هستم، بنابراین نمی توانم او را زنده بگذارم.اما معلوم می شود که شینیگامی میسا عاشق او شده است. و اگر او را بکشم یا بگذارم اتفاق بدی برایش بیفتد، رم مرا خواهد کشت، حتی اگر او هم بمیرد.
YOU ARE READING
نخ قرمز سرنوشت
Fanfictionلایت با موهبتی متولد شد که هیچ کس دیگری آن را نداشت. از کودکی هزاران بار این داستان را به او گفته اند. به او اطمینان داده بودند که روزی دختر مقدر خود را پیدا خواهد کرد. انتظار نداشت دختر نباشد و همچنین انتظار نداشت که بخواهد باعث مرگ او شود.