جونگکوک و تهیونگ مشغول مشروب خوردن و حرف زدن با یونجون بودن و کل آدم های اطرافشون رو فراموش کردن جوری که انگار فقط خودشون ۳نفر توی کل اون کلاب به اون بزرگی نشستن
_ :جونا حالا که دوستات رفتن پیش ما میمونی؟
یونجون لیوان مشروب تو دستش رو روی میز گذاشت و با خوش رویی جواب داد
+ :نه کوکی نرفتن فقد میخوان یکم خوش بگذرونن وقتی بیان باهاشون میرم
_ :خوش بگذرونن؟ خب همینجا میرقصیدن دیگهیونجون چشمی باریک کرد و با شیطنت لب زد
_ :اوو جونگکوکی یعنی نمیدونی تو اتاق vip بیشتر از رقصیدن وسط کلاب میشه خوش گذروند؟
جونگکوک مشتی با بازوی یونجون زد و اخم کرد
_ :چرا این عادت کثیف حرف زدنتو نمیزاری کنار؟ ایش همیشه باید انقد کثیف حرف بزنی؟
یونجون قهقهه بلندی زد و دستی توی موهاش کشید
+ :چیه؟ یعنی میخوای بگی با دوست پسرت از این خوشگذرونی ها نداشتی؟ صبر کن..چرا دارم سانسورش میکنم؟ بزار اینجوری بپرسم، تا حالا سکس نداشتی؟
_ :یاااا یونجون شیییتهیونگ با دیدن خجالت کشیدن کوک خندید و تو بغلش فشارش داد
اروم از خودش جداش کرد و سمت یونجون خم شد
درحالی که سعی میکرد جلوی خندهشو بگیره گفت_ :اتفاقا خیلی خوب بلده سواری بگیره
+ :رفیق خودمهچشمای کوک با شنیدن حرفهاشون گرد شد
مشت محکمی به بازوی تهیونگ زد ولی اون دوتا همچنان داشتن به قیافهی سرخ شده جونگکوک میخندیدن و تقریبا یادشون رفته بود یه نفر دیگه کنارشون هست که قابلیت کشتار دسته جمعی داشت.
یونگی با کلافگی بهشون نگاه میکرد
دیگه نمیخواست کنارشون بشینه
شیشهی تکیلا رو برداشت
از روی مبل بلند شد و رفت توی تراس
خوشحال بود که کسی تو تراس نیست و میتونه تنها باشه.
شیشهی تکیلا رو روی لب هاش گذاشت
حجم زیادی از مایهی بدمزه و تلخش رو وارد دهنش کرد
صورتش جمع شد
به سرعت قورتش داد
دوباره تکرارش کرد
دوباره خورد
و دوباره..
شیشهی تقریبا خالی رو روی میز کوچیکی که کنارش بود گذاشت
پاکت سیگارشو از جیبش در آورد و یه نخشو بین لباش گذاشت
تو جیباش دنبال فندکش میگشت که یه نفر دستشو جلوی صورتش اورد و فندکی که تو دستش بود رو روشن کرد و جلوی سیگارش گرفت
چند ثانیه به چشمای پسر نگاه کرد
با بیخیالی سیگارشو روشن کرد و پک عمیقی گرفت_ :ممنونم
پسر لبخند مهربونی زد و کمی سر کج کرد
+ :قابلی نداشت، میتونی عوضش اسمتو بهم بگی
یونگی ابرو بالا انداخت و شکاک پرسید
_ :با اسمم چیکار داری؟
+ :بیخیال دیگه فقط میخام بدونم
_ :یونگی، مین یونگی

YOU ARE READING
just stay
Romance"جایی رابطه ی هوسوک و یونگی بهم ریخت که هوسوک ناگهانی خواست از هم جدا بشن. بوسه ی آخر اون ها با اشک همراه بود. اما چی باعث شده بود که زندگی عاشقانه اشون به اینجا ختم بشه؟" "برام مهم نیست اگه همهی دنیا تو رو کنار من نخوان، من میتونم با همهی دنیا بج...