با جونگکوک و تهیونگ وارد کلاب شد
سمت میز بارمن رفت
دو شیشه تکیلا خرید و روی مبل کنار کوک و تهیونگ نشست
با دیدن جونگکوک که داشت تهیونگو میبوسید با حالت چندشی بهشون نگاه کرد._ :کوک حالم بهم خورد انقد نبوسش میخام باهاش حرف بزنم اولین باریه که میبینمش
بین بوسهشون خندید.
تهیونگ با بدجنسی زبونشو وارد دهنش کرد
روی سقف دهنش کشید و زود بیرون آورد
کوک به بوسهشون پایان داد و با لبخند سمت یونگی برگشت.+ :این چند روز پیشم نبود دلم براش تنگ شده
_ :باشه حالا قورتش نده
+ شاید دلم بخاد قورتش بدم
_ :باشه پس قورتش بدهکوک با لجبازی دوباره سمت لبای تهیونگ رفت که یونگی کتفشو تو دست گرفت و کشیدش عقب
_ :آدمخوارِ عوضی
تهیونگ چیزی نمیگفت و فقط بهشون نگاه میکرد و به رابطه دوستانهی عجیبشون میخندید
_ :واو تهیونگ نمیدونم چجوری تونستی چنین موجودی رو تحمل کنی، واقعا خسته نباشی تحمل کردن کوک اونم این همه مدت واقعا سخته
یونگی گفت و تهیونگ لبخند شرمساری زدو دستشو نامحسوس رو کمر جونگکوک کشید
+ :کوکی یکم شیطونه ولی کنار من آرومه، انقدر که بعضی وقتا حس میکنم پدر یه بچه پنج سالهم
_ : بوی پدوفیلی میادیونگی با چشمای باریک شده گفت و بلافاصله با واکنش جونگکوک رو به رو شد
+ :هوی مین یونگی جلوی افکار منحرفانهت رو بگیر
_ :هوی جئون جونگکوک این چه طرز حرف زدن با بزرگ تره ها؟جونگکوک پوفی کرد و سمت تهیونگ چرخید
+ :میبینی؟ همیشه اینجوری زورش بهم میرسه
_ :همینه که هستیونگی جواب داد و رو به تهیونگ پرسید
_ :این چه جهنمیه منو اوردید؟
ابرو های تهیونگ بالا پرید
+ :از مهمونی خوشت نمیاد؟
_ :از جَو اینجا خوشم نمیاد، ببینشون اخه.. مثل زامبی دارن همدیگه رو میخورن.یونگی گفت و با نگاهش به اطراف اشاره کرد
تهیونگ سر چرخوند و نگاهی انداخت_ :بیخیال هیونگ، راستی چرا با دوست پسرت نیومدی؟ جونگکوک چندباری ازش برام گفته بود
جونگکوک که داشت کمی از تکیلای توی لیوانش میخورد با شنیدن حرف تهیونگ پقی زد و دستشو جلوی دهنش گذاشت
سپس رو به تهیونگ کرد و دست روی زانوش گذاشت+ :تهیونگ.. هرچیزی رو نپرس عزیزم
_ :مشکلی نیست کوک، اون فقط سوال پرسید. همین
+ :این سوال اذیتت نمیکنه؟
_ :نمیکنه کوک، انقد تهیونگو خجالت زده نکن.
+ :باشه معذرت میخوام
YOU ARE READING
just stay
Romance"جایی رابطه ی هوسوک و یونگی بهم ریخت که هوسوک ناگهانی خواست از هم جدا بشن. بوسه ی آخر اون ها با اشک همراه بود. اما چی باعث شده بود که زندگی عاشقانه اشون به اینجا ختم بشه؟" "برام مهم نیست اگه همهی دنیا تو رو کنار من نخوان، من میتونم با همهی دنیا بج...