چندمین بار بود که این خواب تکراری رو میدید نمیدونستچندساعتی رو توی آب بود وقتی کامل حس کرد دیگه اون داغی قبل توی وجودش نیست بیرون اومد و لباساشو تنش کرد
:چانیولشی
زیر لب لعنت به شانسش فرستاد و بدون اینکه واکنشی نشون بده خواست به راهش ادامه بده که دستش اسیر دستای دخترونه سویون شد
:از پدرم خواستم تا امشب بزاره شام رو کنار ما باشی لطفا بیا
_دلیلی برای اومدن به خونه فرماندم ندارم
:چانی...
_خانم سویون لطفا از طرف من از فرمانده تشکر کنید و بگید که کنار بقیه سربازها راحت ترم با اجازتون
احترامی گذاشت و ازش فاصله گرفت
:این کارت عواقب خوبی نداره جناب پارک
بی توجه از تهدیدی که شده بود به محل آموزش برگشت
میخواست وارد اتاقشون بشه که صداهای داخل توجهش رو جلب کرد(پسره احمق اصلا نمیدونی چه فرصتی گیرش اومده باورتون میشه توی همین مدت کم دختر فرمانده انقدر شیفتش شده که یکسره اصرار میکنه تا اون رو واسه غذا به خونه فرمانده دعوت کنه
فقط یک احمق میتونه اینطوری باشه من بودم از این فرصت استفاده میکردم ...)
با شنیدن حرفاشون دستش رو محکم مشت کرد و سعی کرد عصبانیتش رو کنترل کنه در رو باز کرد و داخل رفت همه از اینکه ممکن بود چیزی شنیده باشه ترسیده بودن اما چان بی توجه بهشون سمت پنجره رفت و به آسمون خیره شد یعنی الان بکهیون در چه حالی بود
:سرباز پارک چانیول بیا بیرون فرمانده احضارت کرده
پوفی کرد و چشمی گردوند و همراه کسی که دنبالش اومده بود سمت دفتر آموزشی رفت
بعد از اجازه داخل رفت و احترام نظامی گذاشت : آزاد باش بیا اینجا بشین
-اتفاقی افتاده که صدام کردید؟
لیوان آبی رو جلوی چانیول گذاشت و روی صندلی مقابلش نشست : وقتی نامه ای رو از دفتر کل دریافت کردم فکر نمیکردم بخوان سفارش سربازی رو بکنن چون تا به حال همچین اتفاقی نیافتاده بود حتی برای بچه های خود افسر ها
-میشه مستقیم حرفتون رو بزنید
خودش رو کمی جلو کشید و مستقیم به چشمای چان نگاه کرد : فکر نکن اینجا با بقیه واسه من تفاوتی داری همتون سرباز هستید واسه من پس خودت رو دست بالا نگیر سرباز
چانیول اخماشو توی هم کشید و از جاش بلند شد
-فرمانده مطمئنا میدونید اگه حرفتون از این در بیرون بره اتفاق خوبی نمیافته درسته؟ من ادعایی ندارم که با بقیه تفاوتی دارم یا نه درست میگید من هم سرباز معمولی این پایگاه هستم اما ممکنه بقیه اینطوری فکر نکنن و اینکه اینجا خیلی کوچیکه حرفا زود به گوش بقیه میرسه بهتره یکم توی رفتار بقیه دقت کنید
YOU ARE READING
find me⏳
Romance♨عنوان: find_me ♨کاپل: چانبک _کریسهو _کایسو ژانر : _انگست _کلاسیک _رمنس _درام برشی از فیک: در پی گمشده ای آمده ام که با دستان خودم او را رها کردم و ندانستم که رهایی او باختن زندگی است که برای او و بخاطر او شکل گرفت... _ من به بودنت محتاجم بک قبول...